Abstract:
ن است،انجام خواهد شد.در واقع افلاطون در پی آن است که به کمک اصول ریاضی و هندسی،به شکلی پیشینی،تبیینی ریاضیگونه از جهان ارائه کند و به این شکل اصول ریاضی را اصول حاکم بر جهان معرفی نماید.به همین مناسبت،او عنصر عناصر [یا شاید بتوان گفت اتم جهان]را مثلث میداند و تلاش میکند تا به تبیین چگونگی شکلگیری عناصر اولیهء جهان از مثلث بپردازد و سپس به تبع آن نحوه شکلگیری تمامی اجسام عالم از این مثلثها را روشن سازد؛بنابراین با این نوع تبیین تمامی اجسام عالم نهایتا به اتمهایی مثلثی شکل برمیگردند و به همین سبب اکثر اجسام قابلیت تبدیل به یکدیگر را به دست میآورند و به این شکل نظام تبدیل و تغییر عالم طبیعت ساختاری عقلانی و هماهنگ مییابد. این مقاله جستاری است برای فهم این مسئله که چگونه افلاطون به شیوههای نظاممند و منسجم چنین تبیینی از عالم را ارائه مینماید و میزان موفقیت او در ارائه این تبیین به چه میزان بوده است. کتاب ماه فلسفه
Machine summary:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) طبیعی است که در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا افلاطون به جای استفاده از 2 مثلث عنصری،در هریک از اشکال مربع و مثلث متساوی الاضلاع،از 6 مثلث عنصری نوع اول برای ساختن مثلث متساوی الاضلاع و 4 مثلث عنصری نوع دوم برای ساختن مربع،استفاده میکند؟ تیلور در کتابش دلیل اصلی این امر را،در شکل متساوی الاضلاع،تقسیم متقارن مثلث،نسبت به A و B و C میداند؛و دلیل دیگر آن را نیز به وجود آمدن مرکز ثقل O در وسط مثلث بنیادین ABC میداند،که مرکز دایرهء محیطی و محاطی است که در نسبت با مثلث ABC رسم میشود؛و در مورد مربع نیز مسئله را بر همین اساس و مشابه به همین شکل بیان میدارد.
در عین اینکه هردو این تبیینها میتواند صحیح باشد، چیز دیگری که به ذهن نگارنده میرسد این است که افلاطون (به تصویر صفحه مراجعه شود) هایزنبرگ با این انتخاب،قصد داشته بیان کند،هرچند در ساختار این جهان مادی شاهد نظم و تناسب و غایتمندی هستیم،اما باز هم نمیتوان انتظار داشت،عقلانیت کامل بر این جهان حکمفرما باشد،چرا که هرچند از زیباترین مثلثها برای ساختن زیباترین عناصر استفاده شده،و به قول تیلور این زیباترین مثلثها به زیباترین شکل و در متناسبترین حالت در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند اما در نهایت،محیط اشکال حاصله از اعداد اصم(2؟ و 3؟2)تشکیل شده است و این حاکی از آن است که در این عالم ماده هرقدر هم نظم و تناسب و غایتمندی برقرار باشد، اما به هرحال با محدودیتهایی مواجهیم که به سبب آنها نباید انتظار حضور کامل عقلانیت را داشته باشیم،چنانچه خود افلاطون نیز در قطعات متعددی این مسئله را بیان کرده است که نمیتوان این عالم مادی را به شکلی کاملا عقلانی و به دور از هرگونه شک و شبهه و خطا تفسیر کرد."