Abstract:
ازآنجا که حوادث و رخدادها در بستر مناسبات اجتماعی شکل می گیرند؛ شناخت گونه های مختلف رفتاری، در چگونگی پیدایش، روند و سرانجام حوادث و رخدادها، تاثیر بسزایی دارد. شهر کوفه با توجه به ویژگی خاص و نوع رفتار بزرگان آن با حاکمیت مرکزی، وجود گونه های مختلف رفتاری در دعوت از حسین بن علی(ع)، بیعت با نماینده وی و حادثه کربلا، می تواند نمونه مناسبی برای بررسی با دیدگاه های جامعه شناختی باشد. بررسی این موضوع با رویکرد جامعه شناختی، مسئله را به سمت استفاده از شاخص های نظریه دوسوگرایی مرتون، قدرت و اقتدار گرث و میلز و سایر آرای جامعه شناختی هدایت کرده است. براین اساس، گونه های رفتاری چون؛ انقلابیون عدالت خواه، انقلابیون نیمه راه، سنتی نیمه راه و سنتی، در کوفه شناسایی شده اند. در این مقطع زمانی، نظام اجتماعی برگرفته از ساختار قبیله ای و نوع مناسبات سیاسی آن با حاکمیت مرکزی، از عوامل موثر پیدایش گونه های رفتاری فوق، در قیام حسین بن علی(ع) بوده است.
As social incidents take place in the course of social relations، critical knowledge of different social behaviors plays a major role in knowing of their origin process of development and destination. Viewing its peculiar characteristics special behavior of the elite therein as the central government various sorts of conduct as to the invitation from Imam Hussein to the city the allegiance of people to his representative and lastly the incident of Karbala، the city of Kufa proves to be a good instance of such a study in the light of sociological attitudes. The study of the issue in the light of sociological approach leads us to the using of the indicators of Merton’s bilateral theory، the power theory of Greth and Mils and other sociological opinions. Accordingly، in the city of Kufa different behaviors have been recognized such as: revolutionaries for justice، halfway revolutionaries، traditionalists، and halfway traditionalists. At that junction، the social system born of tribalism and the sort of political ties with the central government can be counted as the working factors leading to the above sort of behaviors during Imam Hussein’s uprising.
Machine summary:
"افرادی چون حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین-از ذی نفوذان کوفه-در تلاشی بیوقفه در یادآوری جایگاه حسین بن علی علیه السلام کوشیدند،تاشاید سپاه کوفه را از عمق فاجعهای که آنان را تهدید میکرد،آگاه کنند؛حبیب بن مظاهرخطاب به عزرة بن قیس از سپاه عمر بن سعد گفت:«قومی که فردا به نزد خدا میروند و فرزندپیامبرش را و خاندان[پیامبرش]و بندگان سحرخیز و ذکرگوی این شهر را کشته باشند به نزد خدا(1).
1 خیزش شیعیان کوفه در دعوت حسین بن علی علیه السلام و نامشخص بودن توانایی یزید درمهار این بحران،سران محلات،بزرگان قبایل و اشراف کوفه را سردر گم کرده و تواناییپیشبینی حوادث آینده را از آنان گرفته بود.
3نافع بن هلال در وصف این سنخ برایحسین بن علی علیه السلام میگوید: حاکمیت با رشوه عظیم و پرکردن کیسههایشان آنان را به سوی خود کشاند؛عامه مردم نیز،دلهایشان با تو و شمشیرهایشان در راستای تأمین منافعاربابانشان است.
1آیا تفکر مردانی چون کثیر بن شهاب در قبیله مذحج که براساس رویکرد حفظ وحدت جامعهدر سایه هر حاکمی،عرق و تعصب قبیلهای عرب را که زبانزد خاص و عام بود را به رکود وانفعال کشاند؟ شرایط ایجاد شده توسط ابن زیاد و سایر یاران همراه از سنخ سنتی،موجب شد کوفیانتحت فرماندهی سران و بزرگانشان چون شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار،یزید بن رکابالکلبی با دو هزار،مصار بن مزینة المازنی با سه هزار و حصین بن نمیر سکونی با چهار هزارنفر،به سپاه چهار هزار نفری عمر بن سعد بپیوندند."