"لی ساکس-ترجمۀ علی عبداللهی همسرایی نجات یافتهگان ما نجات یافتهگان،از میان آنان که مرگ،نیلبکهایشان رااز استخوانهای لاغر ایشان میتراشیدو کمانش را از اشتیاقشانپیکرهامان هنوزبا موسیقی خاموش خود مینالند.
ما نجات یافتهگان،هنوز هم،برابر دیدگانمان،در آسمان آبیحلقههایی است برای گردنمانهمچنان با قطرههای خونمانثانیههای ساعتشمار میگذرد ما نجات یافتهگان،همچنان،کرمهای هراس ما را میجوندپیشانیمان در غبار گم است ما نجات یافتهگاناز شما میخواهیمآفتابتان رابه آهستگی بر ما بنماییدگام به گاماز ستارهای به ستارهایما را راه برید مجالی دهد،زندگی را دوباره از سر گیریماگر نه،آواز پرندهایپر شدن سطلی از چشمهمیتواند طلسم سخت دردمان را بشکندو اجزاء پراکندهمان راگرد آورد.
زود است،سگی درنده را نشانمان دهیدشاید که،شاید کهچون غباری فرو میریمبرابر دیدگانتانچون غباری محو شویمچه چیز تاروپودمان را در هم میتندما نحیف شدهگان از میان آنهایی کهروحشان با کشتی لحظههااز دل نیمهشب،به جانب کردگار گریختدیر زمانی پیش از رهایی کالبدمان ما نجاتیافتگاندستهای شما را میفشاریمدیدگانتان را باز میشناسیمما را اما همچنان بدرودی در غباربا شما پیوند میدهدبدرودی در غبار با شما پیوند میدهد."