Abstract:
عصری که در آن به سر می بریم، عصر تلاقی علوم و دانش ها و تخصص های بین رشته ای است. یکی از این دانش های میان رشته ای که تاسیس و توسعه آن ضروری به نظر می رسد، ادبیات تطبیقی فارسی – عربی است که رویای دیرین اهل ادب بوده است و اخیرا چند ترمی است که دوره کارشناسی ارشد آن در تعداد محدودی از دانشگاه های وزارت علوم افتتاح شده است، ولی متاسفانه در این رشته با کمبود شدید متخصص و مدرس مواجهیم و تا تحقق کامل آن رویا فاصله بسیار داریم. در این مقاله ضمن بحث مختصری درباره تعریف و تسمیه ادبیات تطبیقی به بیان برخی کمبودها و نیازهای این رشته نوپا (به ویژه کمبود استاد چند زبانه) پرداخته شده و در پایان، راهکارهایی نیز برای خروج از این مضیق دشوار ارائه گشته است. امید آن که مقال فرا روی، موجب فزونی روشن بینی و واقع گرایی شود و ما را در راه تامین آتیه ای امیدبخش برای ادبیات تطبیقی ثمر دهد.
The age we live in it، is the age of the clash of sciences and interdisciplinary majors. One of these interdisciplinary majors required to be founded and developed is the field of comparative literature which has been the old dream of Arab and Persian literary scholars and it has been inaugurated in M.A. level in few universities recently. But unfortunately، this field of study is in dire need of experts and instructors، so it is a long way to fulfill it. This essay، on the one hand، discussed briefly the definition and nomenclature of the term ‘Comparative Literature’، on the other hand، it mentioned some of the shortcomings and requirements of this nascent field of study (especially the dearth of polyglot teachers). At the end of the essay، some solutions were suggested. It is hoped that the present essay shed light on the above-mentioned problems and help us to provide a better future for this field of study.
Machine summary:
"از انها گذشته،اگر ما بخواهیم با تئوریها و نظریات غربیان در ادبیات تطبیقی آشنا شویم و از اصول و اسالیب نوی که آنان در ادبیات تطبیقی مطرح میکنند،در جهت بارور ساختن شاخۀ ادب تطبیقی در ایران و بومیسازی این علم بهره ببریم و از آثار و تألیفات آنان استفاده کنیم،حتما باید منتظر بمانیم این آثار و تألیفات را برای ما به فارسی یا عربی ترجمه کنند و ما خود نباید بتوانیم بهطور مستقیم از آنها استفاده کنیم؟به نظر نگارنده،مدرس ادبیات تطبیقی،علاوه بر فارسی و عربی، باید با یکی از زبانهای خارجه همچون انگلیسی یا فرانسه آشنایی خوبی داشته باشد.
اکنون خود حدس بزنید که امروزه یافتن چنین متخصصانی در دانشگاهها چقدر سخحت است و اگر ما نتوانیم در برخی دروس ادبیات تطبیقی،متخصص آن را بیابیم و متأسفانه نخواهیم از خارج دانشگاه خودمان مدرس بیاوریم،آیا میتوانیم درسی را نصف کنیم و نیمی از آن را به استاد فارسی بدهیم و نیمی دیگر را به استاد عربی؟آیا این اسمش ادبیات تطبیقی است؟ آیا مثلا در رشتۀ فلسفه،برای تدریس فلسفۀ تطبیقی اسلام و غرب،میتوان به طور جداگانه فلسفۀ اسلامی را به یک استاد و فلسفۀ غرب را به استادی دیگر سپرد؟ اینک نظر به نیازی که گرایش ادبیات تطبیقی فارسی-عربی به تخصص دوگانه و بین رشتهای دارد،استادان و مدرسان آن را از کجا تباید تأمین کرد؟از میان اعضای هیأت علمی گروههای فارسی یا عربی؟یا هر دو؟یا این که علاوه بر استادان هر دو گروه،از خارج دانشگاه هم باید استمداد جست."