Abstract:
در میان آثار میخائیل لرمانتف رمان «قهرمان عصر ما» از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مقاله، موضوع و ساختار رمان «قهرمان عصر ما» و شخصیت قهرمان آن مورد بررسی قرار گرفته و به مسایلی از قبیل تضاد انسان و اجتماع، کاوش های روحی انسان، تیپ «آدم اضافی»، سرنوشت و قضا و قدر، تراژدی نسل سوخته و... پرداخته شده است. ضمن مقایسه رمان «قهرمان عصر ما» با رمان «یوگئنی آنگین» پوشکین، به تشابهات و تفاوت های شخصیت پردازی دو نویسنده پی می بریم. در رمان «قهرمان عصر ما»، به مسایل اجتماعی و روانشناختی از دیدگاه فلسفی پرداخته می شود و انسانی به تصویر کشیده شده است که نماینده نسل جوان دهه 30 قرن نوزدهم روسیه است و پس از شکست قیام دکابریست ها گرفتار یاس، حرمان و سرخوردگی شده است، اما قهرمان رمان «یوگئنی آنگین»، پیش از قیام دکابریست ها و قبل از حکومت پلیسی نیکلای اول در دهه 20 قرن نوزدهم می زیسته است و هنوز به-اندازه قهرمان لرمانتف، دستخوش آن یاس و مردم گریزی بیش از حد نشده است، ولیکن هر دوی آنها از مصادیق تیپ «آدم اضافی» در ادبیات روسیه اند. در ادبیات معاصر ایران نیز شخصیت های روشنفکری که با جامعه خود در تضادند، به چشم می خورند. قهرمان های نمایش نامه های اکبر رادی دارای چنین ویژگی هایی هستند. اکثر آنها افرادی شکاک، انتقام جو و نامتعادلند. آل احمد در کتاب «غربزدگی» خود، ریشه این نوع نگرش را گرایش به غرب و نوعی خودباختگی می داند و انسان شرقی را از احساس بندگی در مقابل غرب برحذر می دارد. در این نوشتار تلاش شده است تا ویژگی های مشترک این گونه قهرمان ها به عنوان «آدم اضافی» مورد بررسی قرار گیرند.
Among Mikhail Lermontov’s works، the novel “A Hero of Our Time” has a special significance. In this article، the theme and structure of the novel “A Hero of Our Time” and the character of its hero were studied and some other issues like the conflict between man and society، human spiritual explorations، typology of “superfluous man”، destiny، tragedy of the burnt generation، etc were analyzed as well. Comparing “A Hero of Our Time” with Pushkin’s “Evgeni Anegin”، we found some similarities and differences in characterization style of the two writers. In the novel of “A Hero of Our Time”، social and psychological issues were studied from philosophical point of view. It also gave an image of a man who was the representative of Russian young generation of third decade of 19th century faced with frustration، remorse and disillusionment after the failure of Decabrists uprising. Although in “Evgeni Anegin” the hero lived before Decabrists uprising and prior to the police government of Nicolay 1st in second decade of 19th century and so he was not as disappointed and extraordinarily secluded as Lermontov’s hero، both of them were typical examples for “superfluous man” in Russian literature. In contemporary literature of Iran، we also came to such enlightened personalities who were in conflict with their own society. Heroes of Akbar Radi’s plays had such characteristics; they were suspicious، revengeful and unstable people. In his book “Gharbzadegi”، Aal-e Ahmad referred to westernization (the tendency toward west) and depersonalization as the source of such view، warning eastern man against feeling subordination to west. In this study، it was tried to investigate common characteristics of such heroes under the title of “superfluous man”.
Machine summary:
"دوریلین ترتیب حوادث رمان را برطبق اتفاقاتی که در زندگی قهرمان اتفاق افتاده است،به این ترتیب تقسیمبندی میکند:«1-پیچورین در پی عزیمت از پتربورگ به قفقاز،در"تامان"توقف میکند("تامان")2-پس از انجام مأموریت نظامی پیچورین در پیتی گورسک و آبهای معدنی ساکن میشود و در دوئل،رقیب خود گروشنیتسکی را به قتل میرساد("شاهزاده خانم مری")3-به علت شرکت در دوئل،پیچورین به قلعهای دوردست به ریاست ماکسیم ماکسیمیچ تبعید میشود("بلا")4-پیچورین قلعه را به مدت دو هفته بعد مقصد قزاقستان ترک میکند،جایی که با و ولیچ شرطبندی میکند("قضاو قدری")5- پس از پنج سال به دنبال استعفایش،پیچورین به ایران میرود و در راه مجددا با ماسیکم ماکسیمیچ ملاقات میکند("ماکسیم ماکسیمیچ")6-در راه بازگشت از ایران،پیچورین میمیرد("مقدمهای"بر"یادداشتهای پیچورین")»(کاراوین 1987،613).
در بخش اول رمان،به مدد ویژگیهایی که نویسنده توصیف مینماید،سیمای قهرمان داستان از لحاظ ظاهری در مقابل خواننده ترسیم میشود و به کمک اعترافات و مونولوگهای پیچورین در یادداشتهایش در بخش دوم که به تجزیه و تحلیل درونی خود پرداخته است و درواقع،نوعی خودشناسی است،خواننده از لحاظ درونی با قهرمان رمان آشنا میشود و بدینترتیب،رمان با هدف آشنایی خواننده با قهرمانی که نمونۀ نسل خود میباشد،به یک وحدت و پیوستگی درونی میرسد و نویسنده با تلفیق توصیف ویژگیهای روحی او تاریخچه زندگی وی را در مقابل خواننده میگشاید و همانطور که نویسنده در"مقدمهای بر یادداشتهای پیچورین"متذکر میشود،«کشف روح انسان حتی اگر حقیرترین روح هم باشد،شاید مفیدتر و جالبتر از تاریخ کل ملت باشد،بهویژه اگر بدون آرزوی شهرت نگاشته شود و حس همدردی و شگفتی را برانگیزاند»(لرمانتف 1988،481).
یکی دیگر از موضوعات مهمی که در رمان"قهرمان عصر ما"به آن پرداخته میشود،مسأله نسل سوخته است که برای اولین بار در ادبیات روسیه توسط لرمانتف به کار گرفته شد."