Abstract:
تاریخ بیهقی، اثر ماندگا ابوالفضل بیهقی، یکی از منابع مهم تاریخ ایران است که به سبب شیوایی و گیرایی نشر آن ، به عنوان یکی از کتابهای درسی رشتهی زبان و ادبیات فارسی، در مقاطع گوناگون دانشگاهی از کاردانی تا کارشناسی ارشد، تدریس می گردد.
از این کتاب چاپهای متعددی انتشار یافته است، که در میان آنها چاپ و تحشیهی استاد، خلیل خطیب، رهبر، به سبب همراه بودن باشرح و توضیحات مفصل بیش از چاپهای دیگر مورد اقبال استادان و دانشجویان واقع شده است. بدیهی است، که زحمت فراوان استاد ، در توضیح لغات و اصطلاحات این کتاب، مورد تقدیر و تشکر همهی علاقه مندان این کتاب و بالاخص استادان و دانشجویان است. اما در این توضیحات، اشتباهات فراوانی هم وجود دارد ، که به سبب درسی بودن کتاب می بایست بسیار پیش تر از این اصلاح می گردید؛ ولی علی رغم تجدید چاپهای متعدد که از این تصحیح به عمل آمده است، تاکنون هیچ اقدامی برای اصلاح این اشکالها ، به عمل نیامده است.
نگارنده در این مقاله ، متناسب با مجال محدود آن ، برخی از این موارد اشتباه را بررسی نموده و کوشیده است تا معنی درست آنها را یادآوری نماید؛ باشد که این کار ادامه یافته و به اتمام برسد تا برای کسانی که با این کتاب سر و کار دارند، سودمند افتد. منبع مورد بررسی در این پژوهش ، کتاب سه جلدی تاریخ بیهقی ، تصحیح و تحشیهی د. رهبر، چاپ 1385، است که عینا منطبق با آخرین چاپ این کتاب است.
Machine summary:
امّا دلیل اشتباه،بودن مطلب نخست:نویسندهی این نامه در واقع،خود حاجب علیقریب بوده است و نامه به فرمان و اشارهی او نوشته شده است؛و او در این نامه،چگونگیبازداشت امیر محمّد،و مناظرهای را که میان امیر محمد و اعیان تگیناباد،از جمله خود او رفتهاست به سلطان مسعود گزارش میکند،و میگوید:در هنگام بازداشت امیر محمّد،وی از ما،یکی از دو چیز را خواستار شد:یا او را به گوزگانان(محلّ سابق حکومتش)برگردانیم و یا او رابا خود،پیش شما(درگاه عالی)بیاوریم؛ولی بالاخره ما تصمیم گرفتیم او را در قلعهی کوهتیزموقوف کنیم.
درحالی که در سراسر مجلّدات باقیماندهی تاریخ بیهقی،هیچجا به کور کردن امیر محمّد،چهبه دستور حشم تگیناباد،و چه به دستور سلطان محمود،سخنی به میان نیامده است؛و اگر چنینامری روی داده و در منابع دیگر بدان اشاره شده است،آنچه در این کتاب،به ویژه مجلّدپنجم،-که در آن،به تفصیل از بازداشت امیر محمّد سخن رفته است-آمده است،همگیحاکی از تکریم اعیان و لشکر نسبت به او،و همه جا،نشان از سلامت چشم و بینایی او دارد:«وامیر محمّد را سخت نیکو میداشتند و ندیمان و خوّاص او را،دستوری بود نزدیک ویمیرفتند،همچنان قوّالان و مطربانش و شرابداران،و انواع میوه و ریاحین میبردند».
»که اینمعنا،هم مخالف نص صریح متن است؛زیرا ترتیب نحوی اجزای جملهی فوق اینگونه است:«که طغاخان،برادرش(برادی علی تگین)را به حشمت امیر ماضی(سلطان محمود)،ازبلاساغون،برانداخته است»و هم با منطق بحث،ناسازگار است،زیرا:اگر علی تگین،برادرخود«طغاخان»را به کمک سلطان محمود،برانداخته بود،پس آن برادر،رقیب و دشمن علی تگین بوده است؛و سلطان محمود هم،یار و یاور علی تگین،و دیگر چرا باید علی تگین«دشمن به حقیقت،و مار دمکنده»باشد؟ شاید این اشتباه استاد خطیب،ناشی از توضیحات لغتنامه،دربارهی یکی از سه«طغان خان»نام مذکور در آن کتاب باشد،که به نقل از تاریخ بیهقی،چاپ فیّاض،او را برادرعلی تگین،معرّفی کرده است.