Abstract:
حسابداری بهای تمامشده یا حسابداری صنعتی ابزار سودمندی است که در رفتار و عملکرد شرکتهای صنعتی تغییر به وجود آورده است. سیستمهای مدیریت رویکردهایی را برای بررسی پیشرفت و اثربخشی شرکت به طور هم زمان در دستیابی به اهدافش ارائه میکنند. در این مقاله سعی شده است ضمن معرفی رویکردهای هزینهیابی بر مبنای فعالیت و تئوری محدودیتها به مقایسه و بررسی مزایای هر یک پرداخته شود. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت مدیران عملیات را در راستای بهبود بخشیدن به کیفیت فرآیند تصمیمگیری یاری میرساند. در پایان استراتژی یکپارچهسازی ABC و TOC شرح داده شده است.
Machine summary:
"برای انجام این امر، معیارهای کارایی حذف شدهاند و در عوض سیستم وسیع ورودی با تمرکز بر تمام تصمیمگیری مدیریت منابع گلوگاه، مدیریت میشود و لذا به هیچ منبع غیرگلوگاهی اجازه داده نمیشود که بیهوده فعالیت داشته باشد زیرا هر تولید مازاد فقط موجودی غیرضروری به وجود میآورد.
هنگامی که TOC نیاز به مدیریت هزینههای عملیاتی را عنوان کرد حتی با وجود آنکه این موضوع سومین عامل ارجح بعد از ورودیها و موجودیها بود، مکانیسمهای اندکی را برای درک و مدیریت آنها تهیه نمود.
هنگامیکه هر دو فلسفه ABC و TOC ظرفیت را مخاطب قرار میدهند، معیارهای ورودی ارائه شده توسط TOC، مدیران را به سوی حوزههای ظرفیت محدود هدایت میکند، لذا حداکثر کردن ظرفیت مورد استفاده در این گلوگاهها در کوتاهمدت و حذف گلوگاهها را در بلندمدت مورد تأکید قرار میدهد.
(شیو و همکاران، 2003) رویکرد کلی یکپارچه سازی TOC و ABC: بررسی این تفاوتها با افق زمانی و رویکرد به مدیریت ظرفیت منجر به درک این نکته میشود که چگونه معیارهای تهیه شده توسط ABC و TOCمیتواند در ارتباط با یکدیگر به منظور بهبود تصمیمات، مورد استفاده قرار گیرند.
اول ABC پیشنهاد میکند که هزینههای سنتی (مرسوم) ممکن است در کوتاهمدت تغییر کند و باید به عنوان مواردی که توسط کیی و هال توضیح داده شده است، در مدل TOC لحاظ شوند.
سرانجام در بلندمدت و در زمان اتخاذ تصمیمات استراتژیک درباره هدف شرکت در زمینه تولید محصولات و ظرفیتی که کسب شده تا آنها را تولید کند، ABC مکانیسمهایی را برای درک انواع هزینه در گزینههای متفاوت فراهم میکند."