Abstract:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی تاثیر نحوه پردازش مساله منبع بر تشکیل طرح واره راه حل و انتقال آن به مساله آماج در یک موقعیت حل مساله قیاسی بود. روش: بر اساس یک طرح آزمایشی «پس آزمون چند گروهی»،90 دانشجوی پسر مقطع کارشناسی دانشگاه زنجان در سه گروه آزمایشی کلامی، نقاشی و نمایش، ابتدا داستان ژنرال و دیکتاتور را مطالعه کرده و سپس به روش گروه خود آن را بازآفرینی کردند. در مرحله بعد، هر سه گروه در مورد حل مساله اشعه و تومور، که طرح واره مورد نیاز برای حل آن در داستان اولیه نهفته بود، اقدام کردند. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که قبل از اشاره به تشابه ساختاری داستان ژنرال و مساله اشعه، آزمودنی هایی که داستان را به صورت نمایشی بازآفرینی کرده بودند، در حل مساله آماج موفق تر از آزمودنی هایی عمل کردند که داستان را صرفا به صورت کلامی یا تصویری بازنمایی کرده بودند، این در حالی است که از نظر کیفیت یادآوری داستان ژنرال بین سه گروه کلامی محض، نقاشی و نمایش تفاوتی دیده نشد یا حتا از نظر کمیت این تفاوت به ضرر گروه نمایش بود. نتیجه گیری: از آنجا که حل موفقیت آمیز مساله آماج، در این آزمایش، مستلزم به کارگیری یک طرح واره جنبشی بود و چون احتمال تشکیل چنین طرح واره ای هنگام انجام دادن رفتارهای حرکتی (نمایش) بیش از سایر حالات است، آزمودنی های گروه نمایش در حل این مساله موفق تر از سایر گروه ها عمل کردند. در مجموع، نتایج حاکی از آن است که برای انتقال موفقیت آمیز اصول از منبع به آماج، صرف غنی بودن طرح واره های تشکیل شده، هنگام ادراک منبع، کافی نیست، بلکه برای حل مساله آماج طرح واره تشکیل شده باید با طرح واره مورد نیاز هم-جنس باشد.
Machine summary:
"(1) nomiS (2) seyaH (3) deeR (4) tsmE (5) ijrenaB (6) dnalloH (7) ttebsiN (8) dragahT (9) amrehcs ticilpmi (10) noitatneserper (11) enaeK (12) yawegdeL (13) ffuD (14) notrahW (15) samehcs citehtsenik (16) nosdrahciR (17) yevipS (18) namledE (19) selpaN &%04717HSOG047G% در داستان ژنرال و مسألۀ اشعه و تومور،نیروهایی از جهاتمختلف بر یک شیء مرکزی وارد میشوند.
(1) oreG (2) llecruP (3) ilkavaK (4) yreF (5) raenitS (6) wolbyB (7) srevyetS (8) niveL (9) nenniwS (10) ssuR (11) kcaM (12) amarG (13) nnamrefnaL (14) fponK (15) seugirdoR (16) supocS &%04718HSOG047G% پنج قطعه چوب کبریت و یک قوطی کبریت نیز در اختیارآزمودنیهای گروه نمایش قرار گرفت تا هنگام نقل داستان بااستفاده از آنها وقایع داستان را نمایش دهند.
براساس نظریههای شناخت وابسته به زمینه(مانند نظریۀکنش وضعی5)ثبت و شبیهسازی تجارب قبلی محور شناختانسان است(بارسالو،2009)در پژوهش حاضر،باتوجه به اینکهحل مسألۀ آماج(مسألۀ اشعه و تومور)نیازمند یک طرحوارۀحرکتی بود،لازم بود ادراک افراد مسألهگشا از داستان منبع(داستان ژنرال)شامل بازنماییهای وجهی حرکتی باشد تا هنگامشبیهسازی تجربۀ داستان ژنرال این طراحواره به سهولت تشکیل وبه کاربرده شود؛همان اتفاقی که برای گروه نمایش افتاد.
(1) doowyaH (2) llehcteG (3) lacitrocbus (4) suelcun etaduac (5) ailgnag lasab (6) yelbiS (7) reintE (8) yetaR (9) namregaH (10) yrvI (11) recnepS (12) ylleK در این مطالعه از قیاس بین داستان ژنرال و مسألۀ اشعه وتومور استفاده شد؛یعنی فقط موقعیتی که موفقیت در آن حاصلتشکیل یک طرحوارۀ جنبشی است،لذا پیشنهاد میشود برایاینکه در یک مطالعۀ مقایسهای کارایی نسبی هر یک از اینطرحوارهها در حل قیاسی انواع مسایل روشن شود،در مطالعاتبعدی،همزمان،از سه موقعیت متعلق به انواع سهگانۀ تفکراستفاده شود تا موفقیت در هر یک مستلزم بهرهگیری از طرحوارۀمفهومی،تجسمی یا جنبشی باشد."