Abstract:
خیزش مشعشعیان در منطقه جنوب بینالنهرین و خوزستان، به رهبری سیدمحمدبن فلاح
(متوفای 870ه) شکل گرفت و حکومت مستقل شیعه، به مرکزیت حویزه ایجاد شد. تا
کنون، مطالب قابل توجهی از زندگی و روند فعالیتهای آغازین سیدمحمدبن فلاح، در
جهت رهبری مشعشعیان، همچون سایر ابعاد خیزش وی، به رشته تحریر در نیامده است.
در این نوشتار، تلاش میشود بر اساس منابع اصیل موجود، مراحل مختلف اقدامات وی ـ
که به شکلگیری و استقرار مشعشعیان انجامید ـ تبیین گردد. هرچند در پیگیری سیر
حوادث، پارهای از ابعاد فکری و اجتماعی جنبش مشعشعیان بازگو میشود، اما غرض
اصلی، نه بررسی ماهیت فکری و اجتماعی آن جنبش، که ارایه گزارشی منسجم، منظم و
مبتنی بر نقد منابع، از روند فعالیتهای سیدمحمدبن فلاح، به عنوان آغازگر و راهبر
مشعشعیان، تا مرحله اعلام موجودیت اعتقادی وی میباشد.
Machine summary:
"قاضی نورالله در جایی از کتاب خود میآورد که: سیدمحمدبن فلاح مصاحب امرای آن نواحی [واسط] بود و زمانی که از او میخواستند تا در برنامههای تیراندازی شرکت کند، در پاسخ میگفت: «گاهی من تیراندازی خواهم کرد که چندین کس پیشپیش تیر من میدویده باشند»، و در میان اهل و عشیرت خود از تسخیر عالم سخن میراند که به عنوان «مهدی موعود»، آن بلاد و قری را بر عشیره و اصحاب خود تقسیم خواهد کرد، و چون این سخنان دیگرباره ـ که نشانگر سابقه آن است ـ به شیخ احمدبن فهد رسید، به قتل او فتوی داد و امیر منصوربن قبان بن ادریس عبادی در استحلال خون او چیزی نوشت و چون کتابت به امیر منصور رسید سیدمحمد را گرفته خواست بکشد، گفت: من سید سنی صوفیام، جهت این شیعیان مرا دشمنی میدارند و قصد کشتن من میکنند، و مصحف مجید بیرون آورده بر طبق آن سوگند خورد و دیگر سخنان گفت تا امیر منصور او را رها کرد.
»(62) پس، براساس روایت قاضی نورالله و سیدعلی خان ـ گذشته از اندک اختلاف آنها ـ پس از چیرگی سیدمحمد بن فلاح بر حویزه و شکست فرمانروایان تیموری منطقه، اسپند قراقویونلو کوشش نافرجامی را جهت به دست آوردن دستاوردهای مشعشعیان انجام داد اما در واقع، در پایان این ماجرا، نه تیموریان همچون گذشته بر حویزه حاکم بودند و نه قراقویونلوها نصیبی بردند؛ آنچه ماند، تحت کنترل مشعشعیان قرار داشت."