Abstract:
با توجه به عدم پیشینه مباحث مربوط به مبانی قانون طبیعی در آثار دانشمندان
مسلمان و به منظور نظربه پردازی و تولید علمدرباره کشف مبانی قانون طبیعی در
اسلام, لازم است آموزه قانون طبیعی در غرب به ویژه در دوره مسیحیت بررسی شود؛
زیرا در آن دوره از غرب» توجه بیشتری به ملاکهای دینی میشده است."
اندیشمندان عصر نوزایی (قرن ۱۶ تا ۱۶ میلادی) با کتارگذاشتن اندیشه خدامحور
قرون میانه. تفکر اومانیستی سوفیستهای یونان باستان را در همه ساحتهای
معرفتی احیا کردند.
هر چند آموزه قانون طبیعی در نیمه اول عصر نوزایی به افول گرایید. اما به طور
کلی فراموش نشد. مدرسیان متاخر و پروتستانهای اولیه در تجدید حیات اندیشه
قانون طبیعی, تلاش فراوانی کردند.
در این نگارش, ابتدا قانون طبیعی در اندیشه مدرسیان متاخر تحلیل و بررسی
میگردد. آنگاه کاستیهایی که هر یک از آن دو در تفسیر این آموزه داشتند. بیان
میشود.
Due to the lack of a record on the subjects related to the principles of natural law in the works of Muslim thinkers and in order to establish a theory and develop a scientific study which identifies the principles of natural law in Islam، it is necessary to scrutinize the doctrine of natural law in the West especially in the Christian period because great attention was paid to religious criteria in the West in that period. The thinkers of the Renaissance (from the 14th to the 16th centuries A.D.) revived the humanistic thought of ancient Greek sophists in all fields of knowledge by abandoning the theocentric thought of the Mediaeval Ages. Although the doctrine of natural law began to decline in the first half of the Renaissance، it was not completely forgotten. Late scholastic thinkers and early Protestants did their best to revive the idea of natural law. This research elaborates at the outset on the view of the late scholastic thinkers concerning natural law. Then it sheds light on the two mentioned explanations of this doctrine.
Machine summary:
در اين نگارش، قانون طبيعي در انديشه مدرسيان متأخر از جمله ويتوريا (Vitoria) و سوارز (Suárez) كه در عصر نوزايي ميزيستند، تحليل و نقد و بررسي ميگردد.
تحليل روند احياي مباحث مربوط به قانون طبيعي با بررسي افکار بزرگترين مدرسيان متأخر و معاصر عصر نوزايي، مثل ويتوريا و سوارز از اهداف اين بخش از اين نوشتار است.
ويتوريا به هنگام شرحدادن تعريف آکوئيناس 103 درباره قانون طبيعي به اين نکته، تفطن داشت که قانون طبيعي، ربطي به مقام اراده بشر ندارد، بلکه مربوط به عقل و مقام روشنگري است (Vitoria, 1991, p.
هيچکس مجاز نيست حق صيانت از خويش و نيز حق بهکارگرفتن ارگانهاي بدن خود را در راه بهدستآوردن آسايش خويش رها کند؛ زيرا به حکم قانون طبيعي که خدا آن را در قلب بشر جاي داده است، همه انسانها داراي اين حقند (Ibid, p.
خداوند اصول اوليه بديهي قانون طبيعي را بر قلب بشر حک کرده است؛ زيرا او خالق همه مخلوقات است.
ازاينرو، آنها در نظريهپردازي خود درباره قانون طبيعي، عقل بشري مخلوق خدا را جايگزين اراده ازلي رباني کردند (Vitoria, 1991, p.
ازاينرو، آنها در نظريهپردازي خود درباره قانون طبيعي، عقل بشري مخلوق خدا را جايگزين اراده ازلي رباني کردند (Vitoria, 1991, p.
3. يکي از اصول مشترک همه طرفداران قانون طبيعي در عصر نوزايي، مثل ويتوريا و سوارز، بلکه اصل مشترک ميان همه نظريهپردازان قانون طبيعي قبل و بعد از آن دوره، اين امر بوده و ميباشد که همه انسانها با حقوق طبيعي يکسان آفريده شدهاند.