Abstract:
این مقاله، به بررسی مواردی که در مظان خلط با مسئله بیانناپذیری عرفان است، میپردازد؛ مواردی چون ناتوانی بلاغی، توصیه به سکوت و تقیه و رازداری، عدم بیان بواطن امور شهودی برای عوام، بیانناپذیری به هدف ابراز تفاوت حقیقت غایی با محسوسات، بیمعنایی و بیانناپذیری هرمنوتیکی نیست. از این بحث به دست میآید که، تنها تعریف معقول و صحیح از بیان در مسئله «بیانناپذیری عرفان»، در قالب لفظ درآمدن است. در این صورت، بیانناپذیری بدین معنی است که شهودات عرفانی در قالب لفظ در نمیآیند. در پایان، به برخی نمونههای خلط مفهومی این مسئله با مباحث دیگر پرداخته است. توجه به تعریف صحیح این مسئله و تمایز آن با مباحث و مطالب دیگر، تنها راه ورود به حل و فصل صحیح این موضوع میباشد.
Machine summary:
"مثلا، این گفتار شمس تبریزی، که «عراقی از جهت اشتغال به مصطلحات علوم، به عبارتی مناسب، کشف بعضی اسرار مکتوم میتواند کرد و مرا دست نمیدهد»، 329 که توسط برخی محققان نیز استفاده شده است، 330 مثالی برای نفی امکان ارتباط زبان و عرفان (بیانناپذیری) نیست؛ زیرا در مورد برخی عارفان، که توانایی بیان روشنی از شهود خود ندارند و به علت قصور زبانی فرد، صادق است.
این گونه بیان ناپذیری عرفان نیز به این علت که مقید و نه مطلق است و مشکل بیانناپذیری را در حد پاسخی انفعالی فرو میکاهد، بیانناپذیری معروف شهودهای عرفانی نمیباشد؛ زیرا بیانناپذیری، همانطور که بارها گفته شد، به عنوان مسئلهای حقیقی و عام در متن خود بیان و زبان تصویر میشود، و نتیجه آن استحاله بیان و تعبیر از شهودهای عرفانی است.
اکنون باید روشن کنیم که مراد از «بیان»، در بیانناپذیری تجارب عرفانی، چیست؟ آیا بیان برای دیگران است، یا بیان برای خود را نیز شامل میشود؟ آیا بیان لفظی منظور است، یا غیر آن مراد است؟ آیا به توانایی گوینده مربوط میشود، یعنی میتوان گفت قادر مطلق امکان بیان دارد، یا از آن رو که به استحالة معطوف به متعلق شهود باز میگردد، نسبتی با ساحت توان و قدرت عارف و گوینده ندارد؟ به عبارت دیگر، آیا بیان، حالت واجد را مد نظر دارد، یا وصف متعلق شهود است؟ سؤال دیگر در مورد «بیان» اینکه، آیا بیان ناپذیری، صرفا نفی «عبارت» است یا هر دوی عبارت و اشارت را شامل است؟ به عبارت دیگر، آیا در بیانناپذیری، بیان تصریحی مراد است، یا تشبیه، شطح و نظایر آن را نیز شامل است؟ برخی، روی آوردن به تشبیه را نتیجه بیانناپذیری دانستهاند که به این مطلب ارتباط وثیقی دارد."