Abstract:
با شکلگیری دهکدة جهانی که افزایش ارتباط میان جوامع زبانی مختلف رابه همراه داشت،اختلافات بینفرهنگی بروز کرده،بستری برای ایجادسوءتفاهمات میان طرفین گفتگو شد.به پیامداین پدیداری بود که اواسط دهة هشتادمیلادی گروهی ازکارگزاران فراهمسازی کلاسهای زبان خارجی درسطح اروپا و امریکا،برای پیشگیری ازنمودچنین سوءتفاهماتی،مباحث فرهنگی رادربرنامههای آموزشی خودگنجاندند.امانکته قابل تامل دراین میان،پنهان ماندن این واقعیت ازنظرهابودکه تسلط برفرهنگ جامعة زبانی مقصد،تنها و نهاییترین راه پیشگیری ازبروز اختلافات بینفرهنگی نیست،چرا که افراد درارتباطات بینفرهنگی نه با فرهنگ مقصد،بلکه بافرهنگ(نوپای) سومی،برآمده ازکنشها و واکنشها میان فرهنگ خودی وفرهنگ بیگانه،روبهرویند که توان درک و ادارة آن افزون برشناخت فرهنگ مقصد،نیازمندمهارتهای فراتری است که به مجموعة این مهارتها توانش بینفرهنگی اتلاق میشود؛درمقالة حاضر،نگارندگان درابتدا با برشمردن این مهارتها،به تعریف توانش بینفرهنگی میپردازند و آن رابه عنوان یک ضرورت در آموزش زبانهای خارجی معرفی میکنند و در ادامه، با تاکید بر الزام آموزش توانش بینفرهنگی در کلاسهای زبان خارجی، چگونگی تحقق این مهم را شرح میدهند.
Today, in times of globalisation, intercultural competence is required more than ever before. Therefore, language institutes are advocating and keen to train their students in intercultural competence too. Accordingly, they ensure that their teachers include teaching additional cultural information about the country of the language being taught in their courses. The fact is, however, that during intercultural communications, people are not confronted with the foreign culture. They are rather confronted with a new third culture, which develops because of actions and reactions between their own and the foreign culture. The content of this third, new developed culture, so called interculture, can’t be fully predicted and is not easily referable to communication conventions of the first culture, nor to the communication conventions of the second culture. Because of this, pure cultural knowledge will not result in gaining intercultural competence and is not enough to master intercultural communication situations successfully.
Machine summary:
اما نکته قابل تأمل در اين ميان، پنهان ماندن اين واقعيت از نظرها بود که تسلط بر فرهنب جامعـۀ زباني مقصد، تنها و نهايي ترين راه پيشـگيري از بـروز اختلافـات بـين فرهنگـي نيسـت ، چـرا کـه افـراد در ارتباطات بين فرهنگي نه با فرهنب مقصد، بلکه با فرهنب (نوپاي ) سومي ، برآمده از کـنش هـا و واکـنش هـا ميان فرهنب خودي و فرهنب بيگانه ، روبه رويند که توان درک و ادارة آن افزون بر شناخت فرهنب مقصـد، نيازمند مهارت هاي فراتري است که به مجموعۀ اين مهارت ها توانش بين فرهنگي اتلاق مـي شـودد در مقالـۀ حاضر، نگارندگان در ابتدا با بر شمردن اين مهارت ها، به تعريخ توانش بين فرهنگي ميپردازنـد و آن را بـه عنوان يک ضرورت در آموزش زبانهاي خارجي معرفي ميکننـد و در ادامـه ، بـا تأکيـد بـر الـزام آمـوزش توانش بين فرهنگي در کلازهاي زبان خارجي ، چگونگي تحقق اين مهم را شرح ميدهند.