Abstract:
هدف از نگارش این مقاله توصیف ساخت موضوعی اسم فعل ها در چارچوب دستور واژی-نقشی می باشد. نگارندگان در این مقاله به بررسی چگونگی نمود نقش های معنایی یک فعل در ساخت نحوی اسم فعل مشتق از آن فعل که حاصل فرایند اسم سازی هستند، می پردازند. تحلیل داده ها نشان می دهد که اصول انطباق در دستور واژی-نقشی به خوبی پیش بینی می کند که در زبان فارسی نقش معنایی عامل در اسم فعل های متعدی به صورت نقش نحوی متممی و در اسم فعل های لازم در جایگاه عنصر ملکی پس از اسم بازنمایی پیدا می کند، در حالی که نقش معنایی پذیرا و پذیرنده در اسم فعل های متعدی در جایگاه عنصر ملکی بازنمایی دارد. طبق اصول انطباق نقش معنایی عامل در اسم فعل های برگرفته شده از مجهول زبان فارسی می تواند به صورت نقش نحوی متممی نمود داشته باشد.
The aim of this study is to investigate the argument structure of deverbal nouns in Persian on the basis of Lexical Functional Grammar and to describe how the semantic roles of a verb can be represented in constituent structure of the equivalent deverbal noun. Data analyzes indicate that Mapping Principles in Lexical Functional Grammar can properly determine that in Persian the agent in transitive deverbal noun is realized as oblique and in intransitive deverbal noun as postnominal possessor. Whereas the semantic roles of patient and theme in transitive deverbal noun are realized as possessor. According to Mapping Principles the semantic role of agent in nouns which are derived from
passive construction can be realized as oblique in constituent structure
Machine summary:
"وی نمودار زیر رابرای گروه زمان پیشنهاد میکند: نمودار 3: (به تصویر صفحه مراجعه شود)(همان:78) وی(همان:78)اضافه میکند چون در زبان فارسی تکواژ وابستهای چون »-far« یا »-id« وجود ندارد که ریشه گذشته فعل شمرده شود،میتوان فرض کرد که مجموعه ریشه فعل و تکواژگذشتهساز به صورت یک واحد واژگانی در واژگان حضور دارند.
اینک به منظور تعیین موقعیت گروه زمان در درون گروه تصریف براساس نظر واحدیلنگرودی دو نمودار 2 و 3 را تلفیق کرده نمودار 4 را رسم میکنیم: نمودار 4: (به تصویر صفحه مراجعه شود) چنانکه در نمودار 4 مشاهده میشود،هسته فعل که بن مضارع«نویس»است با حرکت بههسته زمان تکواژ گذشتهساز را پذیرفته به بن ماضی«نوشت»تبدیل میشود و در مرحله بعدیحرکت،به هسته تطابق میرود و این بار تکواژ فاعلی را پذیرفته به شکل فعل تصریف شده«نوشتم»درمیآید.
ذکر این نکته ضروری است که«بایستن»و«شایستن»که به صورت«باید»و«شاید»درجملههای فارسی ظاهر میشوند{o1o}و در آثار بسیاری از دستورنویسان فعل کمکی خوانده شدهاند،{o2o}از نظر نگارنده در فارسی امروز هویت فعلی ندارند و آنها را میتوان دو قید به حساب آورد کهمفاهیم التزام و احتمال را به مفهوم گزارهای جمله میافزایند.
» وی با تأکید بر اینکه فعل زیر مقولهسازی شده به صورت جامد و غیر قابل تجزیه{o2o}ازواژگان زبان انتخاب میشود نمودار درختی زیر را برای این ساخت ارائه میدهد: نمودار 8: (به تصویر صفحه مراجعه شود)(همهجا) نمودار(8)یانگر نوعی از انضمام فعلی است که در آن فعل بالاتر یک گروه فعلی را به عنوانمتمم خود میگیرد و هسته آن را وادار میکند که به جایگاه بالاتر حرکت کرده با فعل بالاتر یک{o(1)."