Abstract:
دانش های نحو و معنی شناسی به گونه ای با هم آمیخته اند که برای درک درست کلام باید آن را از منظر این دو دانش، و با عنایت به استعمال غالب و مورد اتفاق دانشمندان در دو حوزه مورد بحث، بررسی کرد. برخی زبان شناسان غربی به تقدم لفظ بر معنا و برخی دیگر به تقدم معنا بر لفظ معتقدند.
قواعد نحو عربی با ویژگی منحصر به فرد خود، یعنی اعراب، از جهت لفظ و ظاهر، حالتی خاص دارند که در بدو امر، از تسلط لفظ بر معنی حکایت می کند و به نظر می رسد که اعراب، معنی و رمز های پنهان و پیدای کلام را تعیین می کند و ظرافت های بلاغی آن را رقم می زند؛ در حالی که با تامل در مقوله هایی همچون تصرف در اعراب در صورت گنجایش معنی، تغییر نکردن اعراب در صورت نبود تطابق معنوی، احکام مرتبط با تجاذب لفظ و معنا می توان به نقش مهم و غالب معنا در شکل گیری لفظ دست یافت.
در این راستا، در مقاله حاضر، ضمن سخن گفتن از این سیطره معنوی، غلبه خاص معانی اسناد، ثبوت و حذف حالت های حدوثی و نقش قرینه ها در انتخاب حرکت رفع را بررسی کرده و شواهدی را از مسند الیه، اسناد ظروف، صفت مقطوع و باب اشتغال آورده ایم.
شیوه پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و متکی بر استناد های مورد اتفاق قدمای علم نحو است
Machine summary:
"اولین ایرادی که به دلیل تمایز نگذاشتن میان نظام مفاهیم و نظام تفکر،بر مدلهای پیشین وارداست این است که مفاهیم ذهنی،جایی در مغز ذخیره شدهاند و این موضوع را تمامیعصبشناسان و روانشناسان با تکیه بر شواهد و آزمایشهای بسیار پذیرفتهاند؛از طرفی درمدلهای پیشین،بین این مفاهیم ذخیره شده در ذهن روابطی برقرار شده است که براساس اینروابط مجموعه شبکه یا شبکههای سلسله مراتبی مفاهیم ذهنی شکل گرفتهاند،اما از آنجایی کهمفاهیم در سلولهای عصبی مغز ذخیره میشوند و پیوند بین این سلولهای مغزی نیز با استفاده ازپیوندهای عصبی محدود شکل گرفته است و از طرف دیگر از آنجا که جایگاه این سلولهایمغزی ثابت است به این معنی که این سلولها دارای حرکت وضعی و جابجایی نمیباشند(مگر درمورد اضافه شدن طول یا تعداد دندریتها یا طول آکسونها که پدیدهای زمانبر است و به صورتآنی نمیتواند انجام بپذیرد)؛بنابراین جایگاه فیزیکی مفاهیم در ذهن قابلیت جابجایی یا تحرکندارد؛بنابراین به نظر میرسد تغییراتی که در مفاهیم صورت میپذیرد،نه به دلیل حرکت فیزیکیو تغییر جایگاه مفاهیم،بلکه به دلیل تغییر در نوع و تعداد پیوندها با دیگر مفاهیم و همچنین تغییردر محتوای خود مفاهیم است؛به عبارت دیگر،نظام تفکر آدمی،نه یک نظام ثابت و ایستا،بلکه&%00104APZG001G% نظامی پویا و به قوت انعطافپذیر است ولی این پویایی و انعطافپذیری را نمیتوان با مدلهایسلسله مراتبی توجیه نمود."