Abstract:
از نگاه پسااستعماری ذهنیت غرب در مورد آنچه که شرق می داند، تصویری دارای اعوجاج و دور از حقیقت است؛ شناختی که به تبع آن، غرب را در کنش هایش نیز به همان خطاها آلوده می کند. هنر نیز فارغ از این تمایزگذاری های میان خود و دیگری مستتر در گفتمان پسااستعماری نیست. نقش آن روی سکه خود در هر هنری دیگری است که انکار و طرد می شود. در این میان، مضامین هنرهای تصویری از آن رو که تصویر صدق و کذب ندارد و گویا عین حقیقت است، کمتر مورد واکاوی مخاطبان قرار می گیرد. در این تحقیق، کاریکاتورهایی که غیرمسلمانان از زن مسلمان کشیده بودند، با نشانه شناسی به عنوان روشی با قابلیت ترجمه تصویر به یک جمله خبری که پس از این تبدیل، تصویر قابلیت صدق و کذب می یابد، رمزگشایی شد و کاریکاتور به عنوان انتزاعی ترین و طنزآمیزترین هنر تصویری از منظر نظریه پسااستعماری قرائت شد. مطالعه نمونه تحقیق و تحلیل داده ها نشان داد این تصاویر به بازتولید یک «دیگری» منفعل و ناآگاه و عقب افتاده و همواره در نقش یک ابژه جنسی منتهی شده است و نگاه آن منطبق با مولفه های مطالعات پسااستعماری بوده است.
From the postcolonial viewpoint، the western picture of eastern knowledge is distorted، which in its turn can push the west to mistaken actions. Art is no exception when it comes to differentiating between oneself and «the other» as discussed in orientalism. «The other» is always neglected in artistic performances. In visual arts، for example، it is taken for granted that one''s picture is the whole truth، hence not the subject of scrutiny and criticism.
In this research we have decoded the cartoons drawn by non-Muslims depicting Muslim woman، after translating the given pictures into statements which can be labeled as true or untrue. The most abstract and humorous type of visual art i.e cartoon is thus interpreted from the postcolonial perspective. The result is that these pictures depict an otherness which is passive، ignorant، backwarded، and a sexual object، which can horribly alienate Muslim woman، and by extension the totality of Muslims، from the international community.
Machine summary:
"بنابراین، در هر دو نگاه میتوان تصویر را نه بهعنوان تمام واقعه، بلکه حتی بهعنوان گزارهای کاذب نیز تصور کرد؛ بنابراین، سؤال اصلی این تحقیق آن است که تصاویری که از زنان مسلمان ارائه میشود، آیا واقعیت این زنان را بازنمایی میکند یا تصویری کلیشهای و مبتنی بر پیشفرضها و انگارههای فرهنگی است؟ صرفنظر از هر پاسخی به این سؤال، ابتدا باید مؤلفههایی را که در این تصاویر به زنان مسلمان منتسب شده است، شناخت تا اولا دریافت یک غیرمسلمان را از زن مسلمان دانست و ثانیا به بازنگری در مؤلفههای یک زن مسلمان بهصورت یک نقد درونگروهی (ولو با تأیید مجدد همان مؤلفههای مورد انتقاد) پرداخت تا بتوان در نهایت، بین این دو گروه تفاهم فرهنگی بیشتری برقرار و امیدوار به ساخت جهانی با تنازعات و تخاصمات کمتر بود.
پسزمینه تمام این تصاویر فضایی بیابانی است، فضایی خالی از مظاهر تمدن غربی، تنها در دوردست ساختمانهایی وجود دارد که بهطور اغراقگونهای تمام این سازهها دارای گنبد و بارو، و تداعیکننده مسجد است؛ برای نمونه، به یکی از همان تصاویری که تحت عنوان دورکا (یا دورخا) نامگذاری شده بود و قابلیت طرح در این نوشتار را داشت، تصویر زیر بود: / در این تصویر حتی چشمهای زن قابل رؤیت نیست؛ یعنی ما با زنی مواجهیم که درحالیکه یکسره خویش را پوشانده است، اما ناآگاهانه در حال نشان دادن بخشی از وجود خویش است که قاعدتا در بیشتر فرهنگها پوشیده نگه داشته میشود و آنچه زن نمایانگر آن است، خشونت اسلام است."