Abstract:
طی سال های اخیر، میزان قابل ملاحظه ای از اندیشه ها و آرای اجتماعی، در زمینه مسائل و محدودیت های اشتغال زنان، به رشته تحریر درآمده است. از طرف دیگر، اولویت جامعه برای حرکت در مسیر توسعه اقتصادی پدیده کارآفرینی را به موضوع مورد توجه محافل علمی تبدیل کرده است. در این مقاله کوشش شده از تلفیق این دو قلمرو موضوعی برای تبیین نازل بودن سطح کارآفرینی زنان شاغل ایرانی استفاده شود. نگارندگان این نوشتار ضمن به رسمیت شناختن تفاوت های طبیعی زنان و مردان بر این باورند که نابرابری های جنسیتی موجود در جامعه ایران، که بیشتر جنبه اجتماعی و فرهنگی دارد، از قابلیت کارآفرینی زنان می کاهد. در این زمینه به نقش خانواده، نظام تعلیم و تربیت، باورهای کلیشه ای، ناهماهنگی انتظارات نقشی و مناسبات حاکم بر سازمان کار اشاره می شود.
Machine summary:
ویژگیها و خصوصیات رفتاری فرد کارآفرین >CS< منبع:(ماریسون،1998:10) همانطورکه ملاحظه میشود،خلاقیت و نوآوری،اتخاذ ریسک حسابشده،استقلال و جهتیابی به سوی موفقیت جزو مؤلفههای اصلی کارآفرینی است(واتسون و کارن،1996: 25)چنانچه این ویژگیها بخشی از ساختار روانی و شخصیتی زنان شاغل باشد،در این صورت آنها میتوانند عملکردی(کنشی)کارآفرینانه داشته باشند.
اگر فرهنگ جامعه با زنان به شیوهای نابرابرانه رفتار نماید،یعنی در مقایسه با مردان آنان را با ویژگیهای ضعیف یا منفی توصیف کند،یا اگر امکان دستیابی به فرصتها و منابع ارزشمند اجتماعی را به خاطر زن بودن برای آنان محدود سازد،در این صورت به تدریج این مؤلفهها جزئی از خودپنداره هویت زنان میشود.
از آنجا که بخشی از هویت انسان در تعامل با غیر شکل میگیرد،جدایی دانشآموزان دختر و پسر موجب میشود این دو گروه نسبت به قابلیتها و توانمندیهای خود و دیگری تصوراتی غیرواقعبینانه داشته باشند و از جهت روانی از یکدیگر فاصله بگیرند.
هرچند که صاحبنظران مبحث کارآفرینی به رابطۀ مستقیم میان تحصیلات بالا و کارآفرینی اشاره نکردهاند،باوجوداین اگر دانش تخصصی و اطلاعات روزآمد یکی از تمهیدات لازم برای طراحی و ترکیب منابع موجود و استفاده از روشهای نوین انجام دادن فعالیتهای اقتصادی باشد،در این صورت محدودیت ورود زنان به سطوح بالای تحصیلی که عمدتا به خاطر غلبۀ انتظارات نقش همسری و مادری صورت میگیرد،بهطور غیر مستقیم به یک عامل تقلیلدهندۀ کارآفرینی تبدیل میشود.
تحت تأثیر جنبههای دیگری از نابرابری جنسیتی که در سازمان کار وجود دارد،امکان کسب تجربیات شغلی جدید برای زنان محدود میشود.
این در حالی است که زنان برای تجربۀ محیطهای شغلی متفاوت اغلب با محدودیت مواجه هستند.
این جهتیابی نهتنها ساختار روانی و شخصیتی آنان را تغییر میدهد بلکه موجب میشود نگرش دیگران هم نسبت به زنان دگرگون شود.