Abstract:
امروزه یکی از مهمترین رویکردها در نقد ادبی، رویکرد مطالعات فرهنگی است که با هدف بررسی فرهنگ به عنوان متنی با قابلیت رمزگشایی، به بررسی زندگی روزمره میپردازد. بررسی ادبیات، سینما، موسیقی، تلویزیون، مکانهای زندگی همچون کافیشاپها، مراکز خرید، کافینتها، انواع کلوپها و به طور کلی همه امور مرتبط با زندگی روزمره، موضوع کار و علاقه در مطالعات فرهنگی است. تأثیر این رویکرد در مطالعات مرتبط با نقد ادبی منجر شده است تا بررسی فرهنگ به عنوان متن اعم از ادبیات، سینما، تئاتر و غیره به حوزه نقد ادبی نیز وارد گردد و این دو حوزه بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شوند. در این پژوهش تلاش شده است تا با اتخاذ رویکرد مطالعات فرهنگی در زمینه بررسی متون فرهنگی، به یکی از حوزههای زندگی روزمره، یعنی سینما قدم گذاریم. هدف از انتخاب سینما به عنوان موضوع کار نیز بیانگر اهمیت این رسانه در شکلدهی به هویت و ذهنیات مخاطبان در جریان بازنمایی واقعیات است. از آنجا که پیامهای رسانهای در چارچوبی گفتمانی شکل میگیرند، این پیامها اموری ایدئولوژیک هستند نه طبیعی و انعکاس صرفی از واقعیات بیرونی، که به آن اشاره دارند. وظیفه نشانهشناس در این مرحله طبیعتزدایی از این پیامها و بسیاری از کلیشههای ساخته شده توسط رسانهها و دستیابی به ایدئولوژی نهفته در متن است. به منظور دستیابی به این مهم، تلاش شده است تا با به کارگیری روش تحلیل نشانهشناسانه و یافتن نشانههای موجود در این متن، علاوه بر معانی آشکار آن، به معانی ضمنی آن و به قولی به ایدئولوژی موجود در متن دست یابیم. در این پژوهش فیلم «بدون دخترم هرگز» به عنوان نمونه کاملی از بازنمایی و کلیشهسازی فرهنگ «دیگری» از سوی هالیوود بررسی میشود.
Machine summary:
"کارکرد توصیفات در متون روایی این است که زمان و مکانباورپذیری را برای رویداد رقم میزند و به نویسنده امکان میدهد تا حال و هوا رامشخص سازد و اشیاء را از همیت درونمایهای یا نمادین آکنده سازد؛ولی این نگرش با جدا کردن توصیف از سازکار کنش و شخصیت،آن را به عنصر ثابت متن تبدیلمیکند(مارتین،1382:89).
در هفت پیکر،هر جا که با شخصیت یا موجود جدیدی روبهرو میشویم،حضوراین موجود یا شخصیت،همراه است با انواع توصیفهای آرایهای و تزیینی که درقالب زبانی آکنده از صنایع بدیعی و بلاغی جلوهگری میکند؛مثلا توصیفمادیانگوری که بهرام با آن روبهرو شده است،فقط توصیفی برای آگاه ساختن ومعرفی آن نیست،بلکه این توصیف بیش از هر چیز دیگر دارای کارکردی زیباشناختیاست: {Sآخر الامر مادیان گوری#آمد افگند در جهان شوری#پیکری چون خیال روحانی#تازهرویی گشاد پیشانی#پشت مالیدهای چو شوشۀ زر#شکم اندودهای به شیر و شکر#خط مشکین کشیده سر تا دم#خال بر خال از سرین تا سم#درکشیده به جای زناری#برقعی از پرند گلناری#گوی برده ز همگنان طللش#برده گوی از همه تن کفلش#آتشی کرده با گیا خویشی#گلرخی در پلاس درویشی#ساق چون تیر غازیان به قیاس#گوش خنجر کشیدۀ الماسS}(نظامی،1377:72) وصفی که در اینجا از گورخر آمده است،فقط توصیفی برای شناساندن یکی ازموجودات داستانی نیست،بلکه توصیفی است که در سطح سخن روایی دارای کارکردو ویژگی آرایهای است.
pp,2 rebmun,6,yrotsih yraretil ni noissimsnart evitarran fo erutcurts eht.
sserp ytisrevinu :kroy wen dna nodnol."