Abstract:
یکی از مسائل مهمی که در نظریه ساختارگرایی بدان پرداخته شده، رابطه میان زبان و روایت و چگونگی تبلور زمان در روایت است. از منظر برخی فیلسوفان، همچون پل ریکور، فهم زمان بهگونهای تجریدی بسیار مشکل است؛ اما یکی از راههایی که باعث ملموس و عینیشدن این امر انتزاعی میشود، کنش روایت است. بهطورکلی بر مبنای تحلیل ساختارگرایان، بهویژه بارت و ژرار ژنت، زمان یکی از مؤلفههای اصلی پیشبرد هر روایت است که به همراه علیت، خط داستان را به پیش میبرد؛ بهعلاوه هر متن روایی دارای دو زمان است: یکی زمان دال روایت (یعنی مقدار زمان خوانش متن روایی) و دیگر زمان مدلول (یعنی مقدار زمان رخدادهای داستان). ساختارگرایان، بهویژه ژنت، درخصوص زمان «در» روایت سه مسئله را مطرح کردهاند: 1. ترتیب: چگونگی نظم و توالی و آرایش رخدادها در سخن روایت؛ 2. دیرش: مناسبات میان طول زمان داستان و زمان سخن یا دال روایت؛ 3 بسامد: شمار دفعاتی که رخدادی روی میدهد و شمار دفعاتی که آن رخداد نقل و روایت میشود. علاوه بر اینها، در پایان مقاله، انواع روابط میان زمان روی دادن رخدادها در داستان و زمان نقل و روایت آنها از جانب راوی هم توصیف شده است.
Machine summary:
"در اینباب ژنت میگوید: بررسی نظم زمانمندانۀ34روایت،مبتنی است بر مقایسۀ میان ترتیبی که رخدادها یابخشهای زمانمند در سخن روایی انتظام مییابند،با ترتیب زنجیرهای که همینرخدادها یا بخشهای زمانمند در داستان دارند؛به گونهای که نظم و ترتیب زمانیمربوط به داستان،یا به واسطۀ خود روایت مورد اشارت قرار میگیرد و یا از این یاآن سرنخ فهمیده میشود(ژنت،2000:92).
در باب ترتیب زمانیرخدادها همواره این پرسش به میان میآید که رخدادی خاص چه موقع مطرح شدهاست؟در اول،وسط یا آخر؟آیا زمان داستان در درون نظم زمان سخن،دارایبازگشت زمانی یا پیشواز زمانی است؟پس در«ترتیب»زمانی مسئله این است که آیابازنمایی روایی پیرو توالی طبیعی رخدادهاست؛اگر چنین باشد،ما با نظمیگاهشمارانه39رو به رو هستیم و اگر نباشد،با شکلی از زمانپریشی.
در باب دیرش زمانی متن نیز مسئله این است که زمان داستان میتواندبزرگتر،یا برابر و یا کوچکتر از دیرش سخن روایی باشد.
اما بیان تناظر و حتی مقایسۀ میاندیرش داستان و دیرش سخن روایی،مشکلتر از موارد پیشین است؛زیرا دیرش وطول سخن روایی یا بر مبنای کنش روایتگری آن است یا بر مبنای خوانش آن،و تنها سنجۀ زمانی برای اندازهگیری زمان سخن روایی همان زمان خوانش است که این همامری است که هر خوانندهای به شیوۀ خود متن را میخواند.
ضروری است ذکر شود که هیچ رخدادی درتمام جنبهها و سویههایش تکرار پذیر نخواهد بود و هیچ بخش یا زنجیرۀتکرار شوندهای از متن نیز همان نیست که از قبل بوده است؛زیرا جایگاه جدید رخدادو سخن روایی،بافتاری متفاوت با گذشته دارد؛اما به هر حال،روابط بسامدی میان زمان داستان و زمان سخن،خود مبتنی بر سه امکان است که هیچ کس پیش از ژنت به آنهااشاره نکرده است: 1-3-4."