Abstract:
راندن شاعران از جمهوریت افلاطون برای ایجاد جامعه ای عاری از مسئولیت گریزی نخستین گام در نوشته های فلسفی نظرورزانه ی غربی در انتقاد از هنر و ادبیات است. از دیدگاه افلاطونی، نگارش «غیرمسئولانه»ی غیرعقلایی، که شعر به دلیل ماهیت الهامی، تبلور جدی آن است، نظام اجتماع ایدآل یونانیان را می آشوبد و باید از آن به نفع نوشتار فلسفی نظرورزانه، که عقلایی و حقیقت جو است، احتراز کرد. با وجود عدم امکان تعیین دقیق صحت و سقم این نظرات، آن ها در طول تاریخ در اشکال مختلف بیان شده و بحران های جوامع بشری به آن نظرات نسبت داده شده اند. در این مقاله، با توجه ویژه به دوره ی مدرن، بحث می شود که به دلیل نقصان در «گفتمان فلسفی» مدرن، نوشته های فلسفی به ظاهر «مسئولانه» خود خطرناک و عامل بحران های سیاسی و اجتماعی بوده اند. شاید نگارش برآمده از «گفتمان ادبی» بتواند نقش «مسئولانه تری» داشته باشد.
Machine summary:
"پیروزی افلاطونی؟ اینکه برخی نظامهای اجتماعی مدعی تکیه برعقاید نویسندهای چون نیچه هستند ونوشتههای او سرمشق اعمال عوامل آن نظامها قرار میگیرد،نشان از چه دارد؟درستاست که جهان به کل به میل افلاطونیان نگردیده است و هنرمندان و ادیبان توان ابرازوجود داشتهاند؛اما آیا این بدین معنا نیست که در فرهنگ بشری طرز تفکر افلاطونی،یعنی سلطۀ اندیشههایی از جنس فلسفۀ نظری،در تعیین نظامهای سیاسی غالب بودهاست؟یعنی چنین مینماید که نگرانیهای افلاطون دربارۀ تأثیر شعر و ادبیات برنظماجتماعی بیهوده بوده و موضوع کاملا برعکس نتیجه داده است؛به رغم حضور ادبیاتدر بطن زندگی بشری،متون فلسفی نظرورزانه برنظامهای سیاسی جوامع تأثیرگذار وتعیینکنندهاند.
اما سؤال این است که اگر مارکسزنده بود،آیا مسئولیت نظامهای استالینیستی سدۀ بیستم و وجود گولاگها رامیپذیرفت؟یا اینکه با دیدن آنها فریاد برمیآورد که«من اصلا چنین منظورینداشتم»و سپس اضافه میکرد که«من مارکسیست نیستم»و در پی نظریات دردسرسازدیگر میرفت؟آیا ژان ژاک روسوی رمانتیک مسئولیت دورۀ وحشت و کارهایناپلئون را میپذیرفت؟آیا چارلز دارون مسئولیت نظریۀ بقای اصلح در جوامع را درقالب نابودی افراد با درجۀ هوشی پایین و یا انتخاب زنان و مردان برای ازدواج جهتتولید نسلهای کاملتر میپذیرفت؟ با این اوصاف به نظر میرسد باید در اعتبار نظریۀ افلاطون دربارۀ خطرناک بودنادبیات برای جامعه و سالم بودن نظریههای فلسفی مشکوک شد؛به ویژه وقتی کهدرمییابیم کتاب جمهوریت وی بررشد فلسفۀ نظری تأثیرگذار بوده است؛فلسفهای کهاینک دستکم از روسو تا مارکس خطرناکترین گفتمان در نوع خود تلقی میشود."