Abstract:
یکی از جایگاه¬هایی که زن گاهی در آثار کلاسیک فارسی در آن قرار می گیرد، جایگاهی است که در آن به عنوان کنیز، در خدمت فرد یا گروهی از افراد دیگر است. زن در این جایگاه، در نقشی منفعل و اغلب به عنوان یک هدف جنسی صرف و در خدمت غرایز فردی در جایگاه اجتماعی بالاتر است. هدف این جستار ارائه تحلیلی از کنیزک به عنوان عاملی داستانی در مثنوی مولوی است. بدین منظور از الگوی کنشگرهای گریماس که الگویی کارآمد در تعیین میزان کنش¬مندی یا کنش¬پذیری یک عامل داستانی است، استفاده نمودیم. گریماس در معنا-شناسی روایی الگویی را پیشنهاد می¬دهد که شامل شش کنشگر است. این کنشگرها تمامی کنش های داستانی را تحت پوشش قرار می دهند.این شش کنشگر عبارتند از کنشگر، شئ ارزشی، فرستنده، گیرنده، بازدارنده و سود برنده. در راستای هدف این جستار، با بررسی شخصیت کنیزک در ارتباط متقابل او با عوامل داستانی دیگر، طبق یک بررسی آماری به این نتیجه رسیدیم که شخصیت کنیزک، تقریبا در تمام موقعیت های چهارده¬گانه¬ی بررسی شده، در جایگاه شئ ارزشی و به عنوان مفعول شخصیت هایی چون شاه، خلیفه و پهلوان قرار می گیرد و از آنجایی که در تمام موارد بررسی شده، نیروی تحریک کننده¬ی کنشگر عامل شهوت است، کنیزک در تمام موقعیت های بررسی شده، کاملا منفعل و در نقش یک هدف جنسی است.
Machine summary:
"کنیزکپس از وصال او بهبود مییابد و با مرگ زرگر از او دل میبرد؛به این ترتیب راه برایوصال شاه و کنیزک هموار میشود و کنشگر موقعیت آغازین روایت به شیء ارزشیمیرسد: {Sسوی شاهنشاه بردندش به ناز#تا بسوزد بر سر شمع طراز#شاه دید او را بسی تعظیم کرد#مخزن زر را بدو تسلیم کرد#پس حکیمش گفت کای سلطان مه#آن کنیزک را بدین خواجه بده#تا کنیزک در وصالش خوش شود#آب وصلش دفع آن آتش کند#شه بدو بخشید آن مهروی را#جفت کرد آن هر دو صحبتجوی را#مدت شش ماه میراندند کام#تا به صحت آمد آن دختر تمام#بعد از آن از بهر او شربت بساخت#تا بخورد و پیش دختر میگداخت#چون ز رنجوری جمال او نماند#جان دختر در وبال او نماند#چونک زشت و ناخوش و رخ زرد گشت#اندکاندک در دل او سرد شد#خون دوید از چشم همچون جوی او#دشمن جان وی آمد روی او#گفت من آن آهوم کز ناف من#ریخت آن صیاد خون صاف من#این بگفت و رفت دردم زیر خاک#آن کنیزک شد ز رنج و عشق پاکS}(ابیات 192-216) الگوی کنشگرهای این مرحله هم اینگونه ترسیم میشود: (به تصویر صفحه مراجعه شود) حکایت مرد زاهد و کنیزک موقعیت اول داستان با این ابیات آغاز میشود: {Sزاهدی را یک زنی بذد بس غیور#هم بد او را یک کنیزک همچو حور#زن ز غیرت پاس شوهر داشتی#با کنیزک خلوتش نگذاشتیS}(ابیات 2163-64) راوی در دو بیت آغازین حکایت مرد زاهد را کنشگر،کنیزک را شیء ارزشی،زیباییکنیزک را عامل فرستنده و زن زاهد را عامل بازدارنده معرفی میکند.
الگوی کنشگرهای این موقعیتاینچنین ترسیم میشود: (به تصویر صفحه مراجعه شود) موقعیت چهارم {Sچون بدید او را خلیفه،مست گشت#پس ز بام افتاد او را نیز طشت#دید صد چندانکه وصفش کرده بود#کی بود خود دیده مانند شنود#آن خلیفه کرد رای اجتماع#سوی آن زن رفت از بهر جماع#چون میان پای آن خاتون نشست#پس قضا آمد،ره عیشش ببستS}(ابیات 3904-944) خلیفه در مقام کنشگر،درپی شیء ارزشی-که رسیدن به وصال کنیزک است-وارد عمل میشود؛اما ضعف شهوت به عنوان عامل بازدارنده مانع او میشود."