Abstract:
بقای ملی هدف ثابت و غیرقابل تغییر هر حکومت مبتنی بر ملت است؛ این مقوله به نوبه ی خود متأثر از امنیت ملی و امنیت ملی نیز به میزان قابل توجهی تحت تأثیر کیفیت روابط ومناسبات بین کشورها در چهارچوبهای منطقهای و بینالمللی است. در سال های اخیر، هر چند که به اعتقاد برخی از کارشناسان مسائل سیاسی از میزان نقشآفرینی بنیانهای جغرافیایی و ژئوپولیتیکی در ماهیت مناسبات و روابط بین کشورها کاسته شده است؛ اما بنا به استدلالهای این پژوهش، هنوز بستر و زمینههای اصلی مناسبات بین کشورها در سالهای نخست قرن بیست و یکم متأثر از عوامل جغرافیایی و ژئوپولیتیکی یا به عبارت دیگر جغرافیای محلی و بینالمللی آنهاست.از این رو، مقاله حاضر در صدد برآمده است تا کارکرد و نقش بسترهای جغرافیایی و ژئوپولیتیکی مناسبات بین واحدهای سیاسی شبه قار ی هند را در سطح محلی (درونمنطقهای) مورد بررسی قرار دهد. براساس نتایج این بررسی، روابط ژئوپولیتیکی بین کشورهای شبه قاره(در سطح درونمنطقهای) تحت تأثیر بنیانهای جغرافیایی و ژئوپولیتیکی مناقشات موجود در منطقه بویژه روابط خصمانه حاکم بر مناسبات بین هند و پاکستان، مبتنی بر الگوی تقابل شکل گرفته است.
Machine summary:
"از آنجایی که براساس واقعیتها و تجارب کسب شده در فرایند شکلگیری روابط در مناطق ژئوپولیتیکی، نقش و جایگاه عوامل جغرافیایی و بنیانهای ژئوپولیتیکی در میزان تراکم و فشردگی مناقشات (واگرایی) و همکاریهای منطقهای (همگرایی) و تأثیر آن بر روابط بین کشورها و امنیت ملی و منطقهای آن ها حائز اهمیت است، مسلم است که چشماندازهای امنیتی کشورها، دارای مؤلفههای پیچیدهای است که برخی از آن ها ریشه در جغرافیای امنیتی کشورها دارد؛ بنابراین، بررسی کارکرد عوامل جغرافیایی و ژئوپولیتیکی تنها به عنوان یک متغیر و در عین حال تأثیرگذار بر سایر عوامل مؤثر در امنیت ملی و روابط ژئوپولیتیکی کشورهای منطقه، در پژوهش حاضر مورد توجه ویژه قرار گرفته است.
مهمترین مکان استراتژیکی که تشنج میان هند و پاکستان را در آشکارترین شکل خود بوجود آورده است و این تشنج به پیش از تشکیل دولتهای آن ها باز میگردد، در منطقه مورد منازعه جامو و کشمیر شکل گرفته است طوری که اختلافات سرزمینی بین آنها با ادعاهای ایدئولوژیکی و مذهبی از استحکام و دوام بیشتری برخوردار شده است (کمپ و هارکاوی، ج اول، 1383: 162) برای بیش از 60 سال، هند و پاکستان چهار جنگ را بر سر جامو و کشمیر تجربه کردهاند.
بنابراین، از آنجایی که منطقه کشمیر برای کشور پاکستان که حیات خود را مرهون رودخانههای پنجاب و سند و جلگههای حاصلخیز ناشی از آن میداند، از اهمیت استراتژیک ویژهای برخوردار است، کنترل آن از سوی قدرت رقیب پاکستان منبع تهدید جدی برای آن تلقی شده است (حافظنیا، 1379: 282) این در حالی است که سه نوع منازعه مجرد و مجزا در کشمیر وجود دارد: الف- تبادل آتش در امتداد خط کنترل ب- نزاع در سیاچن ج- درگیری بین نیروهای امنیتی و ستیزگران در جامو و کشمیر (Cloughley, 1999: 227)."