Abstract:
بررسی علل تفاهم زناشوئی، رضایت از زندگی و کیفیت زندگی مشترک، با شناخت عوامل بروز اختلافات خانوادگی، از جمله موضوعایی است که بسیار زیاد مورد پژوهش قرار گرفته است. در این پژوهش، با هدف شناخت عوامل تأثیر گذار بر کیفیت رضایت زناشوئی از دیدگاه زنان، سعی شده است موضوع از منظر روان شناسی اجتماعی و جامعه شناسی خود بررسی گردد.
یافته های پژوهش حاضر حاکی است که سرمایه های فرهنگی زوجین، تعیین کننده ی اصلی تصورات و تعاریف آن ها از زندگی مشترک شان می باشد. یعنی سرمایه های فرهنگی زوجین تعیین کننده ی شکل و محتوای افکار و رفتارهای آن ها است. این محتوا را می توان در زمان ها یا فضاهای فرهنگی روزمره ی زوجین و یا مشغولیات مشابهی را در زندگی برای زوجین فراهم می کند و باعث وجود گفت وگو بین زوجین می شود. به دنبال این تشابهات و وجود گفت وگو، غالبا کیفیت روابط زناشوئی و رضایت از زندگی، به ویژه از دیدگاه زنان، بهتر خواهدبود.
اطلاعات جمع آوری شده به روش مردم نگاری (به عنوان پیش آزمون) کمک کرد تا اطلاعاتی توسط مصاحبه های طولانی ضیط شده (به عنوان آزمون) با تعدادی خانواده از طبقات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت جمع آوری شود، تا بدین وسیله نتایج مطرح شده ی بالا را بیابیم.
Machine summary:
"چارچوب نظری بر اساس مشاهدات مستقیم پژوهشگر و محتوای مصاحبهها،یکی از نکات اساسی که نزدیک شدن زوجین،سپس وجود تفاهم و در نهایت رضایت از زندگی مشترک را به ویژه برای زنان فراهم میکرد،داشتن تصورات اجتماعی یکسان از مسائل روزمرهی اطراف زوجین بود.
اگر انسان محیط خانوادگی و یا آموزشی خود را تغییر دهد(برای مثال از دبیرستان وارد بازار کار یا دانشگاه شود)،و یا در دنیای امروزمتوسل به رسانهئی جدید مانند ماهواره شود،طبیعتا تحت تأثیر الگوها و نمادهای&%00403ZTMG004G% مطرح شده در این محیطها قرار میگیرد و بنابراین،تصورات او نیز میتواند دچار تغییر و دگرگونی شود.
رضایت نسبی از زندگی در این دسته،تعدادی(13 زوج)از زدوجها قرار دارند که تصورات و تعاریفی کاملا مشابه نداشتهاند و بعضا هم تعریفهایشان متفاوت بوده،ولی بین تعاریف و تصوراتشان از زندگی تضادی عمیق نبوده،و البته در مواقعی تشابهاتی نیز در اندیشهها و افکار آنها وجود داشته است.
در واقع،میتوان این گونه خلاصه کرد که همطبقه بودن زن و مرد از نظر فکری و فرهنگی، و نه اقتصادی،هم تصورات را به هم نزدیک میکند، و هم بین آنها گفتوگو به وجود میآورد؛و بدینسان،شناخت یکدیگر را افزایش میدهد،تا انتظارات و خواستههای معقول از هم داشته باشند،و در نهایت،رضایت از زندگی را برای زوجین،از جمله زنان،به همراه میآورد.
طبیعی است که شناخت و مطالعه دربارهی گذشته و طبقهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر یک از زوجها،به ما کمک میکردتا نقش گذشته و طبقهی والدین آنها را نیز به عنوان عامل تشابهات و تفاوتها در تصورات زورجها شناسایی کنیم و به نتیجهی بهتر دست یابیم و در نهایت ، کمک بهتری به بهبود زندگیهای پرتنش تعدادی از زوجهای مشکلدار داشته باشیم."