Abstract:
مقدمه: هدف از این پژوهش بررسی الگوی چند بعدی در مورد درد مزمن با استفاده از ارزیابی رابطه یک متغیر روانشناختی (خودکارآمدی مربوط به درد) با شدت درد در بیماران مالتیپل اسکلروزیس بود. روش: در یک مطالعه توصیفی و از نوع همبستگی، 249 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس با روش نمونه گیری در دسترس از بین بیماران مراجعه کننده به انجمن ام. اس شهر اصفهان، انتخاب شدند و به پرسشنامه چند وجهی درد و پرسشنامه خودکارآمدی مربوط به درد پاسخ دادند. برای تحلیل دادهها از روشهای ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و تحلیل مانوا استفاده شد. یافته ها: بین خودکارآمدی مربوط به درد و شدت درد ادراک شده در بیماران مالتیپل اسکلروزیس رابطه منفی معناداری مشاهده شد. تحلیل مانوا نیز نشان داد که در نوع پیشرونده ثانویه، بیشترین میزان شدت درد و کمترین میزان خودکارآمدی مربوط به درد گزارش شده است. نتیجه گیری: این پژوهش شواهد تجربی در حمایت از الگوی زیستی- روانی- اجتماعی فراهم آورده و نشان میدهد که عوامل روانشناختی نیز در تجربه شدت درد مؤثرند.
Machine summary:
"رابطه بین خودکارآمدی مربوط به درد و شدت درد در بیماران مبتلا بهمالتیپل اسکلروزیس The relationship between pain self-etticacy and pain intensity in multiple sclerosis patients تاریخ دریافت:1389/2/22 تاریخ پذیرش:1389/11/28 فرشته حقیقت*،سمیه زادهوش1،سید کاظم رسولزاده طباطبایی2،مسعود اعتمادیفر3 کیده {IBمقدمه:هدف از این پژوهش بررسی الگوی چند بعدی در مورد درد مزمن بااستفاده از ارزیابی رابطه یک متغیر روانشناختی(خودکارآمدی مربوط به درد)با شدت درد در بیماران مالتیپل اسکلروزیس بود.
یکی از عوامل روانشناختی که میتواند برمیزان دردی که فردتجربه میکند اثر بگذارد خودکارآمدی است،در رابطه با درد،خودکارآمدی عبارت است از میزان اطمینان فرد به تواناییاشبرای حفظ عملکرد علیرغم وجود درد که نقش آن درناتوانیهای مربوط به درد در تحقیقات متعدد نشان داده شده است[23-17]؛لذا از آنجا که درد یک نشانه شایع در این بیماراناست،هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه خودکارآمدی مربوط بهدرد با شدت درد ادراک شده توسط بیماران مالتیپل اسکلروزیسبوده و فرض برآن است که بین خودکارآمدی مربوط به درد وشدت درد رابطه منفی معنیداری وجود دارد.
شاید بتوان توجیه اثبات این فرضیه را با در نظر گرفتن اینکه دردیک تجربه چند بعدی است که ابعاد حسی،هیجانی و شناختی رادربرمیگیرد[47]و با استناد به اینکه بعد شناختی،برعقاید ونگرشهای فرد در مورد درد دلالت دارد[48]و به ارزیابی شناختیمحرک دردآور مربوط میشود[47]این گونه تبیین نمود؛از آنجا که در رابطه با درد،خودکارآمدی همان میزان اطمینان فردبه تواناییاش برای حفظ عملکرد علیرغم وجود درد است[26]در نتیجه میتواند براین بعد از درد تأثیر داشته باشد و منجر بهکاهش درد شود؛لذا توجیه این فرضیه که خودکارآمدی مربوط بهدرد نقش مهمی در کاهش شدت درد دارد مشهود به نظر میرسد."