Abstract:
مقاله پیش رو یکی از نظریه های یادگیری جدید و روبه رشد، تحت عنوان «ارتباط گرایی» را از نقطه نظر مبانی و پیش فرض های معرفت شناسی مورد نقد و بررسی قرار می دهد. ایده پردازان این نظریه، آن را نظریه یی برای عصر دیجیتال، و پاسخی مناسب به شرایط جدید و متغیر حال حاضر جوامع قلمداد می کنند. تاکنون پژوهش های متعددی در سراسر دنیا جنبه های مختلف این نظریه را – بویژه در رابطه با فضاهای مجازی و یادگیری های الکترونیکی- مورد پژوهش قرار داده اند، اما کمتر موردی را می توان یافت که از لحاظ معرفت شناسی به آن توجه کرده باشد. از آنجا که هر نظریه در انقیاد زمینه های فرهنگی و همچنین پارادایم های علمی حاکم بر زمانه خود است، به طور ویژه جوامعی که از مختصات انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی متفاوتی برخوردارند لازم است قبل از هر اقدام عملی در زمینه به کارگیری نظریه های جدید، آن را از جنبه های مذکور مورد بررسی و نقادی قرار دهند. بر این اساس پژوهشگران با روشی توصیفی-تحلیلی، به تبیین و نقد مبانی معرفت شناختی نظریه جدید پرداخته اند. نتیجه این بررسی نشان می دهد که این نظریه با اتکا به دانش ارتباطی (در برابر دانش کمی و کیفی) و همچنین التزام به نظریه ی برآمدنی (در برابر نظریه ی علی)، تلاش می کند از دیدگاه های تحویل گرایانه نسبت به یادگیری و فضاهای تعلیم و تربیت، به سوی دیدگاه های کل گرایانه حرکت کند؛ با این وجود، پژوهش نشان می دهد که تسری قوانین و یافته های دیگر علوم (فیزیکی) به علوم تربیتی، و همچنین انگاره ارگانیستی به آدمی، و یکسان انگاری قوانین شبکه های عصبی، اجتماعی و فناوری، به شکل پیچیده تری این نظریه را از جهات دیگری به یک نظریه تحویل گرا نزدیک کرده است.
This article examines "connectivism"، from presumptions view and epistemological aspects. Connectivism theoreticians، claim this theory is a new learning theory for digital age، and a response to new and unsteady conditions of today societies. Yet، many researches all over the world، have examined this theory from different aspects، especially in relation to virtual spaces and e-learning. But there are a few ones that have studied it from epistemological views. As any theory grounded in cultural context and also current scientific paradigm، societies that have different anthropological، epistemological and axiological coordinates، should examine new theories from this aspect، before they decide to apply it. In this regard researchers according to a descriptive-analytic method explain and criticize this theory. This review shows this theory by reliance to connective knowledge(versus quantity and quality knowledge) and obligation to emergent theory (versus causal theory)، tries to move from reductionist views to holistic views in education environments; nonetheless research shows that application of results and rules of other sciences(physics) in education، and also organic tenet about human، and equalizing rules of neural، social and technological networks، makes this theory reductive، in more complicated way.
Machine summary:
"یکی از این تلاشها منجر به ارایه نظریه یادگیری جدیدی تحت عنوان"ارتباطگرایی{o1o}"از سوی زیمنس{o2o}(2005)شده است که مبنای معرفت شناختی آن را از کارهای داونز{o3o}(2006)تحت عنوان"دانش ارتباطی{o4o}"اقتباس کرده است.
مروری بر نظریه یادگیری ارتباطگرایی ارتباطگرایی با وجود عمر کوتاه،در حد وسیعی مورد توجه محافل علمی،صاحبنظران و به ویژه علاقمندان یادگیری الکترونیکی و مجازی قرار گرفته است(کپ و هیل{o9o}،2008،ص {o(1)- seiogoloce gninrael o} {o(2)- yram,sutfol o} {o(3)- uaessuor yoj ailuj o} {o(4)- semaj & elyoc o} {o(5)- naemrac.
در ارتباطگرایی«دانش-و در نتیجه یادگیری دانش-امری توزیعی{o5o}است،به این معنا که در هیچ مکان خاصی مستقر نیست(و بنابر این فی نفسه"منتقل"یا"داد و ستد"نمیشود)،بلکه بیشتر شامل شبکه ارتباطهاست که حاصل تجربه و تعامل در یک جامعه دانشی{o6o}است»(داونز، {o(1)- noitingocer nrettap o} {o(2)- ecnerefni dna ecneilas o} {o(3)- gnikam gninaem dna esnes o} {o(4)- ytetne o} {o(5)- evitubirtsid o} {o(6)- ytinummoc gniwonk o} &%09108HCOG091G% 2007).
ارتباطگرایی اگرچه در این زمینه از پشتیبانیهای نسبتا مبسوطی برخوردار است،اما از نقطه نظر ماهیت معرفت از جمله مجرد بودن آن،و برخی پیش فرضهای مهم معرفتی دچار تنگ اندیشیها و نگاههای تحویل گرایانه است؛که به تلقی نظریهپردازان آن از آدمی و دانش از یکسو و ارتقاء بیش از حد فناوری از سوی دیگر باز میگردد.
برای نمونه اگر نشان داده شود که ارتباطگرایی مثلا در باب صدق و توجیه به جای مبنا گروی(که معرفت شناسی اسلامی بر آن استوار است)از انسجام گروی(که مورد نقد معرفت شناسی اسلامی است) پیروی میکند این بدان معنا نیست که یافتههای علمی مطابق این نظام اساسا بهرهیی از حقیقت نبردهاند و لذا قابل استفاده نیستند؛چرا که نظامهای معرفتی در مواردی میتوانند یکدیگر را تحمل کرده و متلائم باشند."