Abstract:
همان گونه که تفسیر قرآن به قرآن به عنوان یک منهج ویژه، از سایر روشهای تفسیری مانند تفسیر قرآن به عقل، تفسیر قرآن به نقل و تفسیر قرآن به دانش تجربی و حسی جداست؛ تفسیر انسان به انسان نیز منهج خاصی است که از سایر مناهج مانند تفسیر انسان به جزئی از اجزاء مثل فؤاد، عقل یا حس جداست.تفسیر انسان روشهایی دارد که کاملترین آنها، بررسی عناصر محوری هویت وی، معرفت پایه و ارکان اساسی انسان و کیفیت ساختار آن است. این روش همان تفسیر انسان به انسان است که در آن، مفسر جامع، مانند طبیب کامل که همۀ اجزای بدن انسان را با کیفیت اجتماعی آنها میشناسد، بر همۀ عناصر محوری هویت انسان با وحدت حقیقی و جمعی آن احاطه دارد؛ لذا آن ابعاد اصیل و اصل الاصل را به عنوان پایه و اساس و محکمات انسان و ابعاد تبعی و فرعی را به عنوان شاخهها و متشابهات مورد بررسی قرار میدهد، سپس متشابهات را بر اساس محکمات توجیه میکند. پس از این مرحله، نوبت سنجش انسانهای عینی میرسد. در این مرحله مییابد که بعضی انسانها در نقشۀ آفرینش، اصل و بعضی فرع هستند. هر یک از اصول به عنوان محکمات هستی و هدف اصلی خلقت و هر یک از فروع به عنوان متشابهات خلقت و عوارض لازم آن در جای خود قرار میگیرند. اصول و محکمات همان اولیای الهی و انسانهای کاملاند که حجتهای خدای سبحان هستند و فروع و متشابهات، روزی خواران درگاه ربوبیاند که به برکت انسان کامل و در پرتو وجود او با مغفرت الهی به فیض وجود نائل شدهاند.
Machine summary:
"تفسیر انسان به انسان(1) آیۀ الله جوادی آملی چکیده واژگان کلیدی: مقدمه تفسیر «انسان به انسان» بهترین نوع انسان شناسی است؛ زیرا بهترین نوع شناخت هر شیء، پی بردن به او از طریق خودش میباشد به این صورت که نخست اصول و فروع آن شیء ارزیابی میگردد؛ سپس اشراف آن اصول بر فروع و ارجاع فروع آن به اصول صورت میگیرد.
«تفسیر انسان به انسان» همان تفسیر انفسی است؛ یعنی با دیدن خود انسان، انسان را بشناسیم هر چند از آیات و احادیث برای این دیدن و شهود استفاده کرده باشیم.
در پرتو تفسیر انسان به انسان، انسان به تجزیه و تحلیل درون خویش میپردازد و اصول و محکمات خود را سایه افکن فروع و متشابهات خود قرار میدهد و حقیقتی واحد را تنظیم و تدوین میکند که همان «من» و مصداق انسان از دیدگاه قرآن است."