روش علمی و اقتصاد پوزیتیویستی Journal Article

"نخست،علیرغم کاربرد اصطلاح«اثباتی»و«اثبات گرایی»،تأثیر«پوپر»بر نظریۀ معرفت اقتصادی بیشتر بوده استزیرا:الف)پس از«پوپر»در اقتصاد اثباتی فرضیه‌ها به منزلۀ حدس‌ها وگمان‌ها تلقی می‌شود حال آنکه در اثبات گرایی منطقی فرضیه‌ها نتیجۀمستقیم تجربیات حسی قلمداد می‌شود؛و ب)اقتصاد اثباتی در این نکته با«پوپر»همرأی است که فرضیه‌ها را باید به قصد ابطالشان مورد آزمون قرارداد ولی در اثبات گرایی منطقی هدف تصدیق فرضیه‌هاست(مثلا ر. بنا بر این اقتصاد اثباتی برای آنکه در ادعای خود مبنی بر علمی بودنصادق باشد باید مفاهیم و احکام متافیزیکی را حتی اگر در ظاهر ناظر برواقعیت باشد کنار بگذارد. برای نمونه،«قوانین»کاهش نهاییمطلوبیت یا بازگشت سرمایه و فرضیۀ افزایشی بودن توابع هزینه را نمی‌توانابطال کرد،نه بدان دلیل که اینها نظریه‌هایی ایستا یا مبتنی بر مفروضاتی غیرواقع بینانه است-هر چند ممکن است برخی به همین دلیل،آنها را فاقدموضوعیت بدانند )2791،rodlak( -بلکه به این دلیل که واجد نوعی«مکانیسم دفاعی ذاتی»در برابر تمامی شواهد خلاف است. به عبارت دیگر،اگر این مفاهیم را به شیوه‌ای اصولی تنها در معنایمارشالی آنها به کار بریم،صرفا مسئله دوری بودن آن مطرح می‌شود ولیافزون بر این مثلا مفهوم«دراز مدت»ممکن است اشاره به مدت زمانی داشتهباشد که در آن سرمایه گذاری کل از لحاظ بهره کشش‌دار شود یا اشتغالکامل حاصل گردد یا توابع تولید تا مرتبۀ دوم مشتق پذیر سشود... بعلاوه فرض کنیدکه در شرایط مشخصی افزایش مشهود بهای آن کالا در واقع ناشی ازافزایش یافته است«چنانکه گویی»عرضۀ آن ناگهان کاهش یافته است-جدای از توصیف نادرست واقعیت که ممکن است از نظر عمل گرایانبی‌اشکال باشد-کاملا بی‌فایده و حتی خطرناک خواهد بود."