مناجات - Journal هفت Literature and art

"می‌خواهمقد بکشم بشوم هم قد شما می‌دانم که بر یکی از آن همه شاخه‌های سبز پرنده‌ای آشیانه نمی‌سازد. می‌خواهم دیگر از خاک بیدار نشوم. «حبس»را به چشم‌هایم ابلاغ کنید من فقط چند ماهی ریز سرخ گریه می‌کنم و بعد کمی آسمان و ابر و ماه جیرۀ روزانۀ همیشۀ روزهایم. باز هم صدای باران دارد شیشۀ پنجره‌ام را لک می‌کند زمستان (به تصویر صفحه مراجعه شود) ریز و درشت جهان انباشته از اشباح ریز و درشت پشت پنجره‌های تاریک ریز می‌شود و می‌خزد لای پتوهایی که تن پیچ تن‌های بی‌قرارند؛ تن‌های خسته تن‌های مرطوب تن‌های ترد. و جهان انعکاس تن کلاغی‌ست وارونه در آب؛ آب چاله‌ای عمیق چاله‌ای که خورشید در آن پنهان می‌شود و کلاغ نور می‌نوشد و تن‌ها تشنه رویای کلاغی در قفس را زیر پتوهاشان پنهان می‌کنند. و جهان انباشته از پنجره‌های ریز و درشت خورده شده از مستی کلاغ‌هایی که تن می‌کوبند بر شیشه‌ها که وارثان نورند."