Abstract:
قانون به عنوان یکی از ابزارهای اساسی برای تنظیم رفتار افراد در جامعه، در صورتی می-تواند موفق و کارآمد باشد که ابتدا ادله قانع کننده ای برای لزوم تبعیت از آن وجود داشته باشد. قانون به لحاظ جایگاه اجتماعی خود در میانه دو جریان قرار دارد: از یک سو با پیروان و تابعین خود، و از جنبه دیگر با وضع کنندگان و تصویب کنندگان قانون در ارتباط است. یکی از موضوع های مبنایی فلسفه حقوق، تحلیل و تبیین رابطه اول، یعنی چرایی الزام تبعیت از قانون است. اینکه افراد جامعه و شهروندان چرا باید از قانون تبعیت کنند و چه نیرویی ایشان را به پذیرش قانون و پیروی از آن وا می دارد، موضوعی مورد تامل اندیشمندان بوده و هست. فلسفه اخلاق در تلاش است تا مبنایی مناسب برای پاسخگویی به این پرسش بنیادین ارائه دهد. در این مقاله برآنیم که این چرایی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
Machine summary:
"یکی از مسائل مطرح در این بخش،موضوع وظیفه پیروی از قانون است و این پرسش که چرا ما به عنوان شهروندان جامعه باید از قوانین و مقررات موجود در جامعه تبعیت کنیم؟ در میان موضوعهای مختلف مطرح در فلسفه حقوق،معدودند موضوعهایی مانند مسئله چرایی تبعیت از قانون،که در سالهای اخیر تا بدین حد از مباحث و تحلیلها را به خود اختصاص داده باشند.
این پاسخ و در نتیجه اثبات قبیح بودن رفتار براساس سودگروی ناظر به عمل منوط است به ارزیابی قابلیت رواج آثار نقض قانون به عنوان یک نوع رفتار،حال اگر یک شخص معتقد بود که نقض برخی قوانین به هیچوجه منجر به نقض سایر قوانین نشده و صرفا محدود به همین حیطه خاص خواهد بود و هیچ نوع الگوپذیری و تقلید رفتار مجرمانهای بر این ارتکاب مترتب نمیشود،دیگر استدلال طرفداران سودگروی عملنگر نمیتواند افراد را به سمت پیروی از قانون سوق دهد،چرا که اساس لزوم پیروی از قانون در این دیدگاه ترس از این حقیقت بود که مبادا با ارتکاب عمل، قانونشکنی روج یابد و در پی آن مصالح جامعه به خطر افتد،حال اگر یک شخص در یک جاده بیابانی که احدی شاهد عمل وی نیست از سرعت مطمئنه تجاوز کند،چه الگوپذیری خاصی تحقق یافته است؟ نتیجهگرایان بعضا نگاه دیگری هم به مسئله دارند:افراد نباید از پرداخت مالیات طفره روند،زیرا در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد اگر همگان مرتکب این عمل شوند؟ فیلسوفان اخلاق به سؤال فوق اینگونه پاسخ میدهند که اشتباه بودن رفتار به صورت فوق محاسبه نمیشود."