Abstract:
برای خانواده نباید مانند گذشته نقش حاشیه ای در جریان تربیت فرزندان در نظر گرفت. اولا از اقتدار و اعتبار نهاد مدرن و تخصصی مدرسه در سایه تحولات اجتماعی کاسته شده و ثانیا در سایه همین تحولات بر نقش خانواده افزوده شده است. این کاهش و افزایش همزمان، بازنگری در کیفیت تعاملات تربیتی خانه و مدرسه را ضروری می سازد. فرض این نوشتار بر آن است که در جریان قبض و بسط نقش ها، هیچ یک از دو نهاد خانواده و مدرسه از صحنه حذف نخواهند شد و «مدرسه محوری» در حال حاضر به «خانواده محوری» در آینده تبدیل نمی شود. برقراری تعاملات سازنده میان این دو نهاد ، با محوریت بهبود بخشیدن به عملکرد تربیتی دانش آموز، نیازمند کوشش های نظرورزانه است و تصور بسندگی الگوی موجود مشکل زا ارزیابی می شود. نگارنده با اتکاء به مقوله «فرهنگ خانواده» به کاوش و نظرورزی در این قلمرو پرداخته است. مدعای اصلی نیز چنین است که به دلیل گونه گونی و ناهمسانی فرهنگ ها در محیط خانواده یا اصطلاحا برنامه های درسی متفاوتی که فرزندان در سطح خانواده تجربه می کنند، لازم است تکثر را با محوریت قائل شدن برای برنامه ریزی ها و اتخاذ تدابیر با طراز محلی، یعنی با عاملیت و مدخلیت مدرسه، به رسمیت بشناسیم. گرچه در این نگاه تعاملات سامان یافته در سطوح بالاتر از مدرسه نیز مورد انکار قرار نمی گیرد.
Machine summary:
"رویکردپیشنهادی در تدبیر و تدارک فرصت برای تعامل آموزشی خانه با مدرسه علاوهبر اینکهمیتواند ارتباط عمیقتری میان محتوای آموزش و فرهنگ خانواده ایجاد نموده و از اینحیث آنها را معنادار سازد،از این جهت نیز که لاجرم محوریت با دانشآموز متعلق بهآن فرهنگ و حامل ارزشها و نگرشهای جاری و ساری در آن فرهنگ خانوادگی است،بردرجه معناداری و گسترش میزان رغبت خانواده به درگیر شدن با تعاملات مورد نظرمدرسه خواهد افزود.
پیش از آنکه به ذکر موارد یا اجزاءهشتگانه برنامه درسی خانواده بپردازیم اشاره به این نکته از باب پیش سازماندهندهضروری است که مباحث والبرگ ذیل مبحث عامتر بهرهوری آموزشی(تربیتی){o1o}قرارمیگیرد که ناظر به شناخت عواملی مؤثر در افزایش بازدهی مدرسه با اختیار شاخصیکه همان یادگیری دانشآموزان است قرار میگیرد.
از آنجا که تعامل مدرسه و خانواده را هم میتوان نیازمند اتخاذ تصمیمات و تدوینبرنامه دانست و ملاحظاتی که درباره برنامه درسی مطرح شد در آن نیز صادق است،الگوی نیازسنجی چند لایه را میتوان یکی از مبانی نظری بحث این مقاله قلمداد کرد وبرای برنامهها یا تعاملات دارای برد و کاربرد محلی نیز موضوعیت قائل شد.
gnissorC redroB o} &%01744FBRG017G% دانشی و نگرشی رسمی و تحقق تجربه گذر فرهنگی در دانشآموز و تن دادن به گذر دررویههی جاری مدرسه بستر مناسب این رخداد هم،مذاکره و گفتگوی عاری از ترس،تهدید و در نتیجه خود سانسوری برای نیل به فهم مشترک است(ژیرو،1992).
راهبرد و راهکارهایی که در زمینه ساماندهی بهتعاملات آموزشی(تربیتی)خانواده با مدرسه میتوانند به کار گرفته شود و وضعیت کنونیرا متحول سازند عبارتاند از: راهبرد اصلی گفتگو برای نیل به فهم متقابل یا مشترک درباره عملکرد دانشآموز در چارچوب امتزاجافقها{o1o}و نه تحمیل افق دید یا فهم و برداشت یکی بردیگری(گادامر،1979)."