Abstract:
سابقه ی پیدایش علم بلاغت به اواخر قرن اول هجری، و تلاش های متکلمان عرب برای اثبات اعجاز قرآن، باز می گردد. سال ها بعد، دانشمندان ایرانی با ترجمه ی آثار آنان، این علم و در نتیجه معانی را که جزئی از بلاغت است، به زبان فارسی وارد کردند و قواعد آن را تا حدود زیادی با زبان فارسی تطبیق دادند. آن ها با وجود اقرار به جدایی کامل معانی از علوم دیگری هم چون نحو، منطق، فلسفه، اصول و... نتوانستند به هدف خود نزدیک شوند. در نتیجه معانی فارسی وام دار اصول زبان عربی و علومی شد که طبیعتا به اندازه ی کافی قادر به نشان دادن ویژگی های زیبایی شناختی متن فارسی نیست.
در این مقاله، سعی شده است، معایب و کاستی های علم معانی سنتی که در اکثر کتاب های فارسی نیز تکرار شده اند، بررسی شود.
In the Middle of 8th century of AC، 1th century of Hijri، following the endeavors of Arab theologians in proving Uniqueness of Quran، is antecedent of Rhetoric appearance. Then، learned Persians entered this knowledge and its ramification، Semantic (Maani)، to Persian literature and adapted its rules approximately with it. In spite of confessing complete separation of semantic and other knowledge such as Philosophy، Logic، Syntax and Principles Jurisprudence، they couldn’t approach their intentions. So Persian Semantic owes Arabic language and knowledge that normally not capable of Persian texts.
This topic tries to invest defects of classical Semantic that have been repeated more and more in Persian texts.
Machine summary:
"اگر با نگاهی موشکافانه به کتب معانی فارسیبنگریم به چند نکتهی مهم دست مییابیم:اول آنکه این دانش با وجود اهمیتفوق العادهای زیباییشناختی،تا دو سه قرن اخیر کمترین توجه ادبای فارسی زبان را بهخود جلب کرده بود و دیگر اینکه آن عدهای هم که به دانش معانی پرداختهاند،برایبومی کردن این فن تلاشی از خود نشان ندادهاند و حتی اغلب،مثالهای مباحثمختلف را نیز از متون نظم و نثر عربی ذکر کردهاند و نکتهی سوم هم آن استکه کتب معانی فارسی،در بهترین شرایط،فقط ترجمهای وفادار از منابع عربی بودند وتنها ویژگی آنها،این بود که به زبان فارسی نگاشته شده بودند.
علم معانی که درمیان فنون مختلف بلاغی از درونیترین مسایل زیباشناختی،سخن میگوید،قابلیت آن را داشته و دارد که در اثر موشکافیها،خلاقیتهای ادیبان و منتقدان،عرصههای مختلف ادبی و زبانی را کشف کند که متأسفانه به دلایل چندی این امرتحقق پیدا نکرده است و حتی در مراکز آموزشی و پژوهشی زبان و ادب فارسی نیز درمقایسه با فنون بیان و بدیع توجه کمتری بدان میشود.
نخست آنکه سخنشناسان فارسی زبان که دستبه تألیف در باب علم معانی زدهاند،از این نکته غافل بودهاند که این فن در دامن زبانو ادب عربی رشد و نمو کرده است و طبیعتا واجد و حامل اختصاصات نحویآن زبان میباشد؛بنابراین نمیتواند در تحلیل آثار زبانی و ادبی فارسی کارآیی لازم رااز خود نشان دهد و به دلیل همین غفلت ویرانگر،ابواب و فصول چندی را نوشته-های خود را به مطالبی اختصاص دادهاند که ارتباطی با زبان فارسی ندارد،به عنوانمثال صاحب درر الادب در تعریف مسند الیه میگوید:«مبتدایی که برای او خبر باشدو یا فاعل و نایب فاعل،مانند زید در جملهی زیده قایم»."