Abstract:
دانش منبعی ارزشمند برای توانمندساختن سازمانها در جهت نوآوری و رقابت است. این دانش در میان کارکنان و همچنین از طریق حس همجوشی میان آنان به وجود میآید. فرایند مدیریت دانش شامل خلق دانش، ارزشیابی دانش، ارائة دانش، توزیع دانش، و کاربرد دانش است. برای تبدیل دانش به یک کالای سرمایهای، سازمانها باید در جهت ایجاد تعادل میان فعالیتهای مدیریت دانش بکوشند. ولی موانع متعددی برسرراه خلق و بهکارگیری دانش در سازمانها وجود دارد. وظیفة مدیریت دانش آن است که این موانع را شناسایی، و برای برطرفکردن آنها چارهاندیشی کند.
Machine summary:
"وقتی اینگونه شبکهها به تسهیم دانش مشترک میپردازند امکان ایجاد ارتباطات مشترک و کارساز فراهم میآید و گفتوگوهای مداوم آنها غالبا به خلق دانش جدید در سازمان منجر میشود.
مثلا میتوان دانش موجود را از محتواهای مختلف درونی به دست آورد، استانداردهای اندازهگیری مناسب اتخاذ کرد، یا افراد را ترغیب کرد و آموزش داد تا بهتر فکر کنند و خلاقیت لازم را به دست آورند و از این شیوه برای ارتقای عملکردهای خود و بهبود خدمات سازمان سود بجویند.
بنابراین سازمان باید اصول مدیریت دانش (جدول شماره1) را در جهت تغییر رفتار سازمانی مورد توجه قرار دهد.
براساس نظر «بولینگر»[15] مهمترین این موانع از دیدگاه سازمانی، گروهی و فردی به شرح زیر دستهبندی شدهاند: دیدگاه سازمانی ـ زمانبر، کاربر و هزینهبر بودن ایجاد پایگاه معرفتی؛ ـ مشغلة کاری افراد و تحمیل کار اضافی از سوی مدیریت دانش؛ ـ محدودیتهای فناورانه نظامهای پایگاه دانش (فناوری، زمینهساز رفتار علمی نوین است)؛ ـ دشواری در پیگیری و تداوم پروژههای تیمی موقت؛ ـ دشواری در بیرون آوری اطلاعات از موقعیتها یا بافت سازمانی؛ ـ حجم زیاد اطلاعات؛ ـ عدم مشاهدة اثربخشی در نظام از سوی کارکنان؛ ـ دشواری رمزگذاری دانش ضمنی؛ ـ فزونی واژگان حرفهای؛ ـ وجود نظارت ضمنی در مدیریت دانش؛ ـ لزوم توجیه قوی و مثبت برای وجود نظارت؛ ـ احتمال ارسال پیامهای نادرست از سوی مدیر اطلاعاتی.
وقتی اینگونه شبکهها آنقدر به تسهیم دانش مشترک میپردازند که امکان ایجاد ارتباطات مشترک و کارساز فراهم میآید، گفتگوهای مداوم آنها غالبا به خلق دانش جدید در سازمان منجر میشود."