Abstract:
انسانشناسی وجه جامع اندیشه کانت است و میتوان آن را حاصل اندیشه انتقادی و جزء وجوه عملی اندیشه وی به حساب آورد. کانت در انسانشناسی سعی در تبیین طبیعت انسان از نگاهی پراگماتیک – نه ذات گرایانه-دارد. کانت طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن مانند تمدن، جامعه پذیری، تربیت و جز آن گره میزند. وی سعی میکند تبیین جامعی از وجوه فردی و جمعی انسان ارائه دهد. به این ترتیب در تعریف انسانشناسی از منظر کانت می توان گفت:«انسان شناسی دانشی تجربی، جهانی و فلسفهای عملی است که با رویکردی پراگماتیستی و غایتشناسانه به وسیلهی خرد حزم اندیش وروش مشاهده درصدد شناخت طبیعت انسان و تعلیم و تربیت انسانهایی است که تنها دارای علوم نظری صرف نباشند بلکه با داشتن مهارتهای لازم به مثابه شهروندی از جهان به حساب آیند.»
Machine summary:
"باید توجه داشت که تمدن برای کانت غایت زمینه پراگماتیک است که میتوان به وسیله آن به نهایت طبیعت انسانی که همان سعادت و اخلاق و حکمت است دست پیدا کنیم و این مهم فراهم نمیشود مگر از طریق فرآیند جامعه پذیری-جامعه ناپذیر (Wilson, 2006:40).
معنای سوم) پراگماتیک به معنای مفید عنوان «انسان شناسی پراگماتیک» تنها به دانش ما از طبیعت انسانی تا جایی که نتیجه افعال انسانها باشد اشاره ندارد؛ بلکه آن دانشی است متناسب با هدف به کارگیری آن در عمل و یکی از وجوهی است که کانت بر آن در انسانشناسی پراگماتیک تاکید میکند و نیز به کارگیری دیگران در راستای اهداف خویشتن است (Louden, 2006: 352) کانت بر این عقیده است که وقتی ما به عنوان یک انسان شناس پراگماتیک حافظه را بررسی میکنیم، تنها ناظر بازی صور ذهنی (Ideas) خود نیستیم بلکه ما از مشاهداتمان درباره چیزی که یافت شده تا حافظه را در راستای گسترش و تاثیر گذاری حوزه اش تحریک یا ممانعت میکند، استفاده میکنیم.
طبیعت انسانی آن گونه که کانت آن را تبیین میکند متمایل است تا این آمادگیها را یکی پس از دیگری و براساس آمادگیهای قبلی گسترش دهد و به همین دلیل است که اخلاقی شدن نوع انسانی به دست نمیآید مگر آنکه مرحله تمدن سازی محقق شده باشد و تمدنسازی به دست نمیآید مگر آنکه انسانها به تشکیل دادن نوعی فرهنگ اقدام کرده باشند و فرهنگ نیز وابسته به توسعه انضباط یافته هوش افراد در علوم و هنر است (Wilson, 2006: 38)."