Abstract:
این مقاله به این نکته میپردازد که به نظر می رسد میان ریاضیات و ارتباطات اقناعی – نوشتار و بخصوص زبان گفتاری – در حالت عمومی وجه اشتراک ناچیزی برقرار باشد. درحالیکه علم ریاضیات از ماهیت عینی برخوردار است در حالیکه کلام در بر دارنده عناصری ذهنی نظیر خصلت صدا، آهنگ کلام، تماس چشمی، شخصیت، زبان بدنی و امثال آن است. اما برخلاف آنچه به نظر میآید این دو قلمرو همانندی بسیاری با یکدیگر دارند. موفقیت سخنرانی شفاهی قبل از هر چیز به میزان دقت ساختار آن متکی است و ریاضیات هم که تماما با دقت سر و کار دارد. بنابراین آنقدر هم عجیب نخواهد بود اگر فکر کنیم که با بکارگیری مفاهیم ریاضی در ارائه شفاهی می شود به نحو چشمگیری بر کارامدی و اثرگذاری آن افزود.
This paper pays attention to this point that at first glance mathematics and persuasive communication – writing، and particularly public speaking - would seem to have little in common. After all، mathematics is an objective science، whilst speaking involves voice quality، inflection، eye contact، personality، body language، and other subjective components. However، under the surface they are very similar. Above anything else، the success of an oral presentation depends on the precision of its structure. Mathematics is all about precision. It is therefore not so odd to think that applying some of the concepts of mathematics to oral presentations could make them substantially more effective.
Machine summary:
"این دو شیوه کدامند؟ و تفاوتشان از هم چگونه است ؟ نگرش اساسی به نوشتن تفسیری ار آنجا که مقاصد نوشتن ابتکاری و تفسیری بسیار از هم متفاوتند پیش از هرچیز قابل توجه ، بایستی نگرش مناسب نسبت به سبک نوشتاری مورد استفاده تان اتخاذ کنید.
برای دست یافتن به وضوح و شفافیت -یعنی به صورتی که تقریبا همه اتفاق نظر دارند آن آشکار است - بایستی سه چیز را انجام بدهی : تاکید بر آنچه اهمیت اساسی دارد.
دراین مورد، اولا بایستی درمورد آنچه اهمیت اساسی دارد تصمیم بگیرید، یعنی چه چیزی ایده های اصلی شماست و قصد دارید خوانشگر (خواننده ) از متن تان دریافت کند؟همواره انجام آن سهل نیست .
به کارگیری و استفاده هرچه بیشتر اطلاعات دقیق در یک متن به نویسنده دو برتری و امتیاز مهم می دهد: کنترل ذهن از اصطلاح کنترل ذهن آشفته نشوید زیرا این دقیقا همان چیزی است که نویسنده تفسیری خوب در پی دستیابی به آن است .
شما چه چیزی می خواهید؟خوانندگان شما چه چیز می خواهند؟بارها از نویسندگان غیر حرفه ای سوال کردم هنگامیکه در جلوی صفحه کلید رایانه شان برای نوشتن متنشان می نشینند به چه چیزی فکر می کنند؟ معمولا جوابها بدین صورت بود، "چگونه می توانم متن را ارائه کنم ؟" "از چه آهنگ و سبکی بایستی استفاده کنم ؟" "با چه نظم و ترتیبی بایستی ایده های اصلی ام را قرار دهم ؟" و غیره ."