Abstract:
معرفت با موانع و آفاتی مواجه است که ازجمله آنها گناه است. از آیات و روایات چنین برمیآید که محرومیت از دستیابی به معرفت، زوال و وارونگی آن از آثار سوء و تبعات منفی گناهان است. گناه باعث میشود انسان با یک چرخش معکوس، نیک را بد و بد را نیک و افعال زشت خود را زیبا بپندارد.درباره چگونگی وارونگی معرفت، تبیینهای مختلفی قابل ارائه است. براساس معارف اسلامی شیطان از طریق نفوذ در عواطف و احساسات در افکار تصرف میکند و با بهکارگیری ابزار ادراکی به تدبیر باطن فرد میپردازد و معارف و حقایق را وارونه جلوه میدهد.انجام مکرر گناه باعث میشود قوه عاقله به اسارت هوای نفس درآید و ابزار دست شیطان شود. در این حالت، قوه واهمه و خیال در جایگاه عقل قرار میگیرند و آدمی دچار مغالطه بینشی میگردد و امر باطل، موهوم و خیالی را حق میانگارد که این همان وارونگی شناخت است.
There are some obstacles on the way of knowledge of which one can refer to sin. As is understood in Quranic verses and traditions, privation of knowledge, its destruction and conversion is due to the consequences of sins. Sin would lead to human heart conversion due to which virtue seems to be vice and vice to be virtue. There can be presented different explanations on this conversion. On the Quranic teachings, penetrating human feelings and affections, sin brings about changes in thoughts and, using perceptive faculty begins to devise one`s inner life and converse the truths. Insisting on sin would cause human reason to be replaced with imagination. In this way, fallacy happens and true knowledge turns to be nothing.
Machine summary:
(طبری، 1412: 22 / 78؛ آلوسی، 1415: 11 / 342؛ مراغی، بیتا: 22 / 109؛ حقی بروسوی، بیتا: 7 / 320؛ زحیلی، 1418: 22 / 231) تحقیق آنکه، فاعل تزیین شیطان است و آیات مربوط به تزیین، دلیل بر آن میباشد و اگر در مواردی، فعل تزیین به خدا اسناد داده میشود یا احتمال آن مطرح است، یا از باب کیفر و مجازات میباشد یا از این جهت که خداوند مسببالاسباب است و همۀ سببها و تأثیرها به او بازمیگردد و تنها اوست که این اثر را در گناه قرار داده است.
(محمد / 28 ـ 25) هر کجا که فاعل تسویل، شیطان باشد از مباحث پیشین درباره تزیین روشن گشت که گناه، دارای نقش و سببیت است؛ اما اگر فاعل آن، نفس انسان باشد در این صورت نیز گناه سببیت دارد؛ زیرا اولا: انسان یا تحت ولایت خداست، یا تحت ولایت شیطان قرار دارد.
(همان: 5 / 465، ح 9197) ازآنجا که کفر، شرک، پیروی از هوای نفس، اطاعت شیطان، سبک شمردن دستورهای الهی و عجب گناه شمرده میشوند، از آیات و روایات این نتیجه گرفته میشود که گناه، سبب تسلط و ولایت شیطان است.
انسان قبل از تسلط شیطان، براساس فطرت خدایی و آفرینش آغازین بر این باور است که گناه امری زشت، پلید و باطل است؛ اما اگر تحت تأثیر وساوس و القائات شیطان قرار گیرد و به گناه آلوده شود، بهتدریج باور او به گناه تغییر میکند.
». (طوسی، 1348: 303، ح 546) از این روایت برمیآید که انجام گناه و پاسخ مثبت به فراخوان شیطان، باعث تسلط ابلیس بر انسان میگردد و معرفت او را دگرگون میسازد؛ بهنحوی که شیطان را خدا میپندارد و تخت و تاج او را عرش الهی میانگارد.