Abstract:
دیدگاه بیضی استراتژیک انرژی جفری کمپ (1997) در ادبیات جغرافیای سیاسی جایگاه ویژه ای دارد. این اصطلاح ناظر به کشف ذخایر فسیلی جدید در حوزه خزر بوده که بر طبق نظر برخی از کارشناسان با اهداف سیاسی- امنیتی صورت پذیرفته است و برخی نیز آن را یکی از اهداف پنهانی ایالات متحده از طرح خاورمیانه بزرگ برای دسترسی ذخایر منطقه در نظر می گیرند. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا در حال حاضر نیز می توان از این اصطلاح استفاده کرد؟ به عبارت دیگر آیا کشف ذخایر جدید در سالهای اخیر در حوزه خزر به پیش بینیهای گذشته جامه عمل پوشانده است؟ و آیا ایالات متحده توانسته است به اهداف اقتصادی خود از نظر منابع انرژی در این حوزه دست پیدا کند؟ هدف این مقاله ارائه تصویری روشن از روند تحول در کشف منابع جدید انرژی در این حوزه است که خود منشا بسیاری از تحولات سیاسی- امنیتی می باشد.
این پژوهش با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و مبتنی بر جدیدترین آمار منتشر شده از مراکز و موسسات معتبر درباره میزان ذخایر انرژی حوزه خزر و خلیج فارس در دهه اخیر انجام شده است. چنان که نتایج بررسی نشان می دهد بین برآوردهای اولیه صورت گرفته و میزان ذخایر اثبات شده کنونی، تفاوت چشمگیری وجود دارد. در نتیجه بر اساس این دیدگاه، جایگزین کردن حوزه دریای خزر به جای حوزه خلیج فارس نادرست بوده و همچنین اطلاق بیضی استراتژیک انرژی حداقل در شرایط کنونی با واقعیتهای منطقه تطابق ندارد.
The of Energy Strategic Ellipse Geoffrey Kemp، (1997)، has a particular status in the field of political geography. This viewpoint indicates that recent discovery of fossil resources in the Caspian Sea، has had political-security aims when ever other experts consider it as one of the secret targets of the US in Greater Middle East Initiative، with the object of gaining possession of the new resources.
The main question in this research is whether or not one can utilize this viewpoint for the time being. In other words، has the discovery of the new resources in the Caspian Sea basin been the past predictions come true in recent years? Also has the US been able to acquire its economic aims of the energy resources in this region? This article targets to represent a clear portrait of the process of vicissitude in the discovery of the new energy resources in this area، which is the origin of many political-security changes.
This research has been carried out by using analytic-descriptive method، basined on the newest published statistics of the authorized centers and institutions about the amount of the energy resources in the Caspian Sea and Persian Gulf، compiled in the last decade. The result of the investigation illuminates that there is considerable difference between the preliminary performed estimates and the amount of the present established resources. As a result، in accordance with this viewpoint it is wrong to replace Caspian Sea Basin with Persian Gulf Basin. Also the so-called Energy Strategic Ellipse does not imply with the realities of the region، at least in the present circumstances.
Machine summary:
در اين شرايط بود که جفري کمـپ ، ژئوپوليسـين معـروف آمريکـايي بـر اسـاس يکـي از تخمين ها، ميزان ذخاير نفت خام اين حوزه را تا ٢٠٠ ميليارد بشکه و ذخاير گـاز طبيعـي آن را ٢٧٩ تريليون فوت مکعب عنوان کـرد و بـا ابـداع اصـطلاح بيضـي اسـتراتژيک انـرژي، يعنـي مجموعه سرزمينهاي دربرگيرنده خليج فارس و درياي خزر، دو منطقه اي که سـرزمينهاي ايرانـي را در ميان خود دارند و ايران چون پلي استراتژيک ايـن دو منبـع انـرژي جهـان را بهـم پيونـد ميزند(احمدي، ١٣٨٥: ٢٩٢)، مستعدترين رقيب توليدکنندگان نفت خلـيج فـارس را در آينـده ، حوزه درياي خزر اعلام کرد.
جدول شماره ١: آمار و ارقا ذخاير نفتي کشورهاي حوزه خلي فارس در سال ٢٠٠٦ (به تصویر صفحه رجوع شود) EIA Short Term Energy Outlook:مأخذ بعضي از منابع ، همچون بريتيش پتروليوم يا نشريه نفت و گاز منطقه خليج فارس را در قالب خاورميانه به حساب ميآورند ولي با توجه به اينکه مقادير قابل توجهي از ذخاير انرژي در کشورهاي حوزه خليج فـارس واقع شده است ، بين ذخاير خاورميانه و خليج فارس تفاوت چنداني وجود ندارد(جداول شماره ١و٢).
به عبارت ديگر همان طور که در جدول شماره ٣ مشاهده ميشود، شرکت بريتيش پتروليوم ميزان کل ذخاير اثبات شده نفت خام کشورهاي خزر را در دهۀ گذشته از سال ١٩٩٨ تا ٢٠٠٦ بين ٨٨/٩ تا ١٢٧/٤ ميليارد بشکه اعلام کرده است ، البته بايد توجه داشت که اين ذخاير تنها مربوط به حوزه خزر نيست و کل ذخاير کشورهاي منطقه را شامل ميشود (جدول شماره ٦).