Abstract:
این مقاله ضمن توصیف و توضیح روند ظهور و بروز اندیشه مرجعیت زدایی در اخلاق در بستر اندیشه های فلسفی غرب با تاکید بر رویکرد پساساختارگرایی به تبیین مقوله مرجعیت زدایی با معرفی سه تجلی «ایده، متن و شخص» به عنوان صورتهای مرجعیت اخلاقی پرداخته، پیامدهای مرجعیت زدایی اخلاقی را مورد نقد قرار می دهد. براورد پژوهش این است که نگاه های نسبی گرایانه به ارزش، موجب تزلزل در استحکام مرجعیت اخلاقی می شود؛ اما به نفی مطلق مرجعیت نمی انجامد در حالی که نگاه کثرت گرای پساساختارگرایی با نشانه گرفتن بنیان ارزشها به ساختارشکنی از مرجعیت می پردازد و مرجعیت اخلاقی را از اساس ویران می سازد.
Machine summary:
"4-2-نقد مرجعیتزدایی اخلاقی برخی از پیامدهای مرجعیتزدایی از اخلاق را میتوان چنین فهرست کرد: 1-رواج اندیشههای فردگرایانه و نسبیگرا در اخلاق 2-نفی امکان تربیت اخلاقی به دلیل پذیرش نسبیگرایی اخلاقی و عدم پذیرش مرجعیت در اخلاق(5) 3-عدم توجه به قدرت انسجامبخشی اصول و احکام اخلاقی مشترک و فراگیر میان جوامع و فرهنگها(6) 4-عدم امکان قضاوت اخلاقی با ساختشکنی از مرجعیت از طریق ترویج اندیشههای کثرت گرایانه ارزشی 5-عدم امکان گفتمان و مفاهمه در حوزه ارزشها و در نتیجه رواج روحیه خودمحوری و خودمرجعی در اخلاق 6-رواج تردید و شک نسبت به صحت رفتار و کنش اخلاقی 7-رواج اندیشههای آنارشیستی در اخلاق و فراهم آمدن هرچه بیشتر زمینه ارتکاب به جرائم اخلاقی به دلیل توجهپذیری هر عملی به عنوان عمل اخلاقی و نبودن ضمانت اجرایی احکام اخلاقی 8-تضییع هرچه بیشتر حق"دیگری"و"گروههای اقلیت"با رواج بیعدالتهای ناشی از زودن مرجعیت از اصول اخلاقی فراگیر و فردی کردن اخلاق به طور کلی رویکرد پساساختارگرایی با شعار حمایت از آزادی و فردیت،تفاوت،تنوع و دیگربودگی و فروریختن ساختار سلسلهمراتبی و ریزومتیک دین شبکه ارزشها در واقع همچون شمشیر دودم عمل کرده و سعادتی متناقض را به همراه آورده است که"اقلیت"را بیش از پیش به حاشیه میراند و ساختار قدرتی را جایگزین ساختار قدرت دیگر میکند."