Abstract:
زبان فلسفی شیخ اشراق، زبان نمادها و استعاره های اشراقی است. در این میان واژه ی نور از ویژگی خاصی برخوردار است. نور و واژه ی مقابل آن ظلمت، با ظرفیت معنایی زیاد خود بسیاری از معانی ناظر به خارج و اعتبارات مربوط به آن در فلسفه ی رسمی (مشایی) را در خود جای داده است؛ معانی وجود، شیئیت، حقیقت و واقعیت در نور و معانی عدم، امکان، ماهیت و اعراض در ظلمت قابل اندراجند، اما آن چه در این جا مهم است دو مساله است، اول این که با توجه به دیدگاه مشهور سهروردی – که وجود را از اعتبارات ذهن دانسته – آیا مراد او از نور یک معنای اعتباری (یعنی ساخته ی ذهن) است؟ و به همین ترتیب در معنای ظلمت نیز این سوال تکرار می شود؛ دوم این که آیا نور تنها استعاره ای ناظر به معنای واقعیات خارجی است یا در مورد فاعل شناسا و جریان شناسایی (یعنی علم) هم به کار رفته است؟
این مقاله ضمن بررسی معانی و کاربردهای نور به این دو مساله پاسخ گفته است: در پاسخ سوال نخست این مطلب مورد بحث قرار می گیرد که نور نزد سهروردی ظهور واقعیت است و نه تصور یا مفهوم واقعیت. و پاسخ سوال دوم این است که نور با دو لحاظ هستی شناختی و معرفت شناختی مورد توجه سهروردی بوده و به همین دلیل شناخت (یعنی علم) و فاعل شناسا (یعنی نفس آدمی) هم با همان نور تعریف می شوند.
The philosophical language of Sohrawardi is one of illuminated symbols and metaphors. The term light in this language has particular characteristics like existence، reality، and truth. The term darkness also has particular characteristics like non-existence، possibility، essence، and accidents. Two questions arise; the first is if existence is a creation of the mind and so only a conceptual representation. The second is knowledge light or not (along with referring to knower and known). This paper will answer the first question by proving that for Sohrawardi light is self-disclosure or appearance of reality and therefore it is not an just a concept. Secondly، we find that Sohrawardi speaks of light in two ways– epistemologically and ontologically – therefore، this paper claims that knowledge is also included in light.