Abstract:
علم حضوری تنها مناط معلومیت خود برای عالم است. در مقابل، علم حصولی است که علاوه بر آن مناط معلومیت غیر نیز هست. این تعریف با حقیقت علم حضوری که امری وجودی است تناسب بیشتری دارد؛ زیرا کاشفیت اصلی ترین ویژگی هستی شناختی هر علمی است و علم حضوری چیزی جز وجود و حضور معلوم برای عالم نیست. علم چیزی جز کشف معلوم برای عالم نیست و کشف با حضور، و حضور با وحدت یا اتحاد حاصل می شود. از این رو هر جا وحدت یا اتحادی باشد، علم حضوری نیز محقق است. اقسام گوناگون وحدت موجب می شوند اقسام متعددی همچون علم به ذات، علم به صفات، علم به اعراض و حالات، علم به قوا و مراتب وجودی خود، علم به بدن و... برای علم حضوری رقم خورد.
Machine summary:
اگر قرار باشد شیء خارجی به علم حضوری معلوم ما نباشد، چگونه میتوانیم از آن صورت بگیریم؟ آیا ممکن است چیزی که به هیچ وجهی برای ما معلوم نیست، صورتی از آن در ذهنمان پدید آید؟ ممکن است گفته شود تفاوتی که بین دو حالت مزبور گذاشته شد، امر مسلمی است و همه فلاسفه که پیش از این، علوم حسی را حصولی دانستهاند، متوجه این نکته بودهاند و حالت اول را حس، و حالت دوم را خیال نامیدهاند.
در پاسخ باید گفت نکته همینجاست که این تفاوت به قدری پررنگ است که موجب میشود بگوییم چنین علمی حصولی نیست؛ زیرا علم حسی، با ارتباط مستقیمِ بخشهایی از بدن با اشیای مادی و رویارویی مستقیم با آنها حاصل میشود؛ در حالی که در علم خیالی و به طور کلی در علوم حصولی، صورتی واسطه میشود و لذا ادراک، مستقیم و به صورت رویارویی با خود معلوم نیست.
سال نهم، شماره سوم، بهار 1391، 77ـ100 محدوده و قلمرو معرفتدر نظام معرفتشناسی حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتی قاسم کاکائی 1 * ( حسن رهبر 2 ** چکیده یکی از مباحث مهم در معرفتشناسی معاصر، بحث درباره قلمرو و محدوده معرفت است که پرسشهایی را از این دست برمیانگیزد: حوزه شناخت انسان تا کجاست؟ آیا انسان به حقیقت دست مییابد یا نه؟ آیا اموری هستند که خارج از محدوده شناخت انسان باشند؟ آیا انسان قادر است به همه حقایق علم یابد؟ نویسندگان این مقاله کوشیدهاند بر پایه مبانی معرفتشناختی فیلسوفان صدرایی و فیلسوفان دکارتی، به منزله دو گروه مهم و تأثیرگذار در تاریخ فلسفه و با نگاهی مقایسهای، به تحلیل این مبحث از معرفتشناسی معاصر بپردازند و وجوه افتراق و اشتراک این دو گروه را کانون بحث و بررسی قرار دهند.