Abstract:
پیش از پیشرفتهای اخیر علم پزشکی، توقف ضربان قلب و تنفس، نشان دهنده وقوع مرگ بود، لیکن از آن به بعد جامعه پزشکی دو معیار، که عبارتند از: 1. توقف غیر قابل برگشت عملکردهای تنفسی و گردش خون 2. توقف غیر قابل برگشت تمام عملکردهای مغزی را به منظور تشخیص وقوع مرگ مد نظر قرار میدهد. امروزه قوانین اکثر کشورهای پیشرفته جهان نظیر آمریکا، فرانسه، انگلستان و ژاپن، مرگ مغزی را معادل مرگ تمام قسمتهای مغز شمرده و در تعریف خود از مرگ گنجاندهاند. با پذیرفتن مرگ مغزی به عنوان معیار مرگ، جامعه پزشکی ایران نیز از این مهم دور نماند. در سال 1378، همایشی سراسری جهت تعیین ماهیت مرگ مغزی برپا شد. پس از آن، در سال 1379، قانون پیوند اعضاء از بیماران دچار مرگ مغزی به تصویب رسید؛ هرچند برخلاف قانون بسیاری از کشورها، مرگ در قانون ما تعریف نشد و به صراحت اعلام نشده است که بیمار دچار مرگ مغزی مرده است. در این مقاله بر آنیم تا ضمن تعریف مرگ مغزی به تبیین آثار حقوقی آن بپردازیم.
Machine summary:
"دیگر ایستخودبهخودی ضربان قلب یا فعالیت تنفسی در هر شرایطی نمیتواند معیار مرگباشد،بلکه تنها درصورتی دلالت بر وقوع مرگ مینماید که منجر به صدمه غیرقابلجبران مغزی شده باشد؛چراکه تنها دراینصورت عملکرد مصنوعی قلبی-ریوی بههیچوجه نخواهد توانست نجاتبخش زندگی باشد و با مرگ قطعی رشتههای عصبیمغز به دلیل عدم امکان ساخت مجدد آنها توسط سلولهای مغزی،مرگ بیمار حتمیاست؛لیکن چنانچه بعد از ایست قلبی-تنفسی و قبل از بروز صدمه مغزی بیمار بهصورت زودرس تحت عملیات احیا قرار بگیرد،تداوم این عملیات گاه میتواند منجربه نجات جان بیمار شود.
htaed fo noitanimreted eno sa noitca lagel tsrif ehT) که با عنوان اولین قانون تعریف مرگ شناخته شده است،مرگ مغزی به قرار زیرتعریف شد: مرگ مغزی یعنی از بین رفتن غیرقابلبرگشت کار مغز،شامل ساقه مغز که باید برطبق معیارهای پزشکی بررسی و تشخیص آن صورت گرفته باشد.
ذیلا پس از ذکر مادهواحده به تحلیل آن خواهیم پرداخت: «بیمارستانهای مجهز برای پیوند اعضا پس از کسب اجازۀ کتبی از وزارتبهداشت،درمان و آموزش پزشکی میتوانند از اعضای سالم بیماران فوتشده یابیمارانی که مرگ مغزی آنان برطبق نظر کارشناسان خبره مسلم باشد به شرط وصیتبیمار با موافقت ولی میت جهت پیوند به بیمارانی که ادامه حیاتشان به پیوند عضو یااعضای فوق بستگی دارد استفاده نمایند.
اگر بعد از وقوع مرگ مغزی و قبل از توقف فعالیت قلب،قائل به زندهبودن بیمار باشیم،چگونه امکان استفاده از قلب یا دیگر اعضایی که حیات به وجود آنهاوابسته است وجود خواهد داشت؟ در تأیید برداشت ارائهشده از موضع قانونگذار در رابطه با ماهیت مرگ مغزیمیتوان به آئیننامه اجرایی ماده واحده مزبور اشاره کرد که به تاریخ 1381/12/25 توسطهیأت وزیرات به تصویب رسید و مشتمل بر عباراتی است که دلالت بر مرگ بودن مرگمغزی دارد:ماده 1 آئیننامه فوق الذکر تعریفی از مرگ مغزی را پذیرفته است کهپزشکان آن را معادل مرگ جسمی میدانند."