Abstract:
تحولات سیاسی خاورمیانه در فوریه ٢٠١١ گسترش یافت .این امر به پایان حکومت بن علی در تونس ، مبارک در مصرو علی عبدالله صالح در یمن منجر شد. در شرایط جدید نشانه های فرهنگی و هویتی از جایگاه و نقشی محوری تر برخوردارند. بازیگران حاشیه ای معادله قدرت در مرکز را دگرگون کرده و جلوه های وستفالیایی قدرت و حاکمیت کارکرد خود را از دست داده اند. در محیط جدید بین المللی هویت فراتر از عصر اثبات گرایی و خردگرایی کلاسیک نقش ایفا می کند. در این شرایط ، جلوه هایی از دگرگونی های ژئوکالچریک در محیط های منطقه ای شکل گرفته که زمینه های تعارض نیروهای مختلف را علیه یکدیگر فراهم آورده است .در این فضامی توان به مولفه هایی همانند ژئوپلتیک مقاومت اشاره داشت . این روند به منزله رویارویی مقاومت ناشی از هویت با الگوهای مبتنی بر سیاست حفظ وضع موجود محسوب می شود. در این مقاله تلاش می شود رابطه هنجارگرایی انقلاب ایران با ژئوکالچر مقاومت در محیط پیرامونی بررسی شود.
Political developments in The Middle east expanded in February 2011 and led to the fall of Ben Ali’s regime in Tunisia, Mobarak in Egypt and Ali Abdollah Salleh in Yemen. In this new conditions, cultural and identity symbols found more pivotal roles and places. Marginal players changed the power equation in the center, and Westphalian features of power and authority lost their functions. In this new international climate , Identity acts more importantly than that of classical age of positivism and rationalism .Therefore, some aspects of geo-cultural changes that formed in the regional fields , have caused struggle between different forces . In this climate, some factors such as geo - politics of resistance are to be mentioned .The process means an emergence of confrontation between resistance rooted in identity, and models based on attempts to save status quo politics.
Machine summary:
موقعیت سیاسی و استراتژیک ایران به گونه ای سازماندهی شده است که از یکسو از قابلیت لازم برای مقاومت در برابر فشارهای هنجاری جهان غرب برخوردار بوده ،از سوی دیگر امکان انتقال قالب های هنجاری و ارزشی را به حوزه جدید ژئوپلتیک دارد.
نتیجه از آنجا که انقلاب ایران ماهیت چالشگر در برابر قدرتهای بزرگ داشته است از این رو می توان پیامدهای انقلاب را در ارتباط با نظام سیاسی بین المللی و کارگزاران اصلی آن براساس جلوه هایی از مقاومت و رویارویی مورد ملاحظه قرار داد.
به عبارت دیگر، می توان در سال های بعد از پیروزی انقلاب ایران مؤلفه هایی را مورد ملاحظه قرار داد که امکان همکاری با انگلیس و جهان غرب را به گونه قابل توجه کاهش داده ، در ازای آن زمینه برای تصاعد اختلافات و تضادهای نهفته به وجود میآید.
به همین دلیل است که تحلیل گران غربی برای نقد و تبیین اسلام سیاسی از واژه «اسلام ستیزه جو(militant Islam)» بهره گرفتند و به این ترتیب نشانه های تضاد و تعارض را در ادبیات انتقادی و همچنین مقاومت سیاسی منطقه ای و بین المللی می توان ملاحظه کرد.
در این دوران ، گروه های مختلف بین المللی تلاش کردند زمینه های لازم برای مقابله با سیاست نظامی ایران در جنگ با عراق را به وجود آورند.
به طور مثال سیاست ایران در برابر عراق را می توان تلاش برای کنترل امنیت ملی خود دانست ؛ در حالی که انگلیس چنین الگویی را نشانه ای از تضاد استراتژیک با جهان غرب و جلوه هایی از ساختارشکنی در نظام بین الملل می داند.