Abstract:
تطورت الدراسات الأدبیۀ و النقدیۀ خلال نهایات القرن التاسع عشر و بدایات القرن العشرین حیث تحول إلی
علم مستقل تحت عنوان الأسلوبیۀ الّتی تستخدم الأسس و المناهج اللسانیۀ لدراسۀ تحلیلیۀ منهجیۀ للأسالیب الأدبیۀ وفق مناهج علمیۀ. المعجم الذي یستخدمه الشاعر أو الناثر هو من أبرز الخواص الأسلوبیۀ الدالۀ علیه والمبینۀ عن سر صناعۀ الإنشاء عنده لذلک کان من المتوقع أن یودي فحص الثروة اللفظیۀ کما تظهر فی النصوص إلی استبانۀ واحد من أهم الملامح الممیزة للأسلوب.و بما أن من أهم وأبرز الخواص الأسلوبیۀ هو المعجم اللغوي و الثروة اللغویۀ للشاعر أو الکاتب، لذا یعتبر فحص هذه الثروة و تقویمها أحد الموشرات الّتی یمکن إستخدامها لتحلیل الأسالیب الأدبیۀ تحلیلاً منهجیاً علمیاً. وتنوع المفردات هو أحد الخواص الأسلوبیۀ الّتی یمکن التوصل بقیاسها فی عدد من النصوص إلی إجابۀ مدعومۀ بالدلیل الإحصائی علی سؤالین هامین:
الأول: أیّۀ هذه النصوص تعبّ رعن ثراء معجمی نسبی إذا ما قورن بغیره؟
الثانی: کیف یستخدم المنشیء خاصیۀ التنویع بین مفرداته عند صیاغته النص؟
و یهدف هذا البحث إلی تقدیم عرض نظري لإحدي الطرق المستخدمۀ فی قیاس خاصیۀ التنوع فی المفردات مع دراسۀ تطبیقیۀ لنماذج من الکتابۀ العربیۀ لطه حسین و میخائیل نعیمه و جبران خلیل جبران.
حیث تمّ تحدید العینات الخاصۀ بالبحث، و عرض للمقیاس و طرق تطبیقه علی العینات و توصل البحث إلی
نسبۀ تنوع المفردات عند جبران خلیل جبران قد بلغت 43 % فیما بلغت عند میخائیل نعیمۀ 40 % بینما وصلت إلی %32 عند طه حسین کما أظهرت النتائج أن القیمۀ الوسیطۀ لتنوع المفردات عند جبران بلغت 84 % فی حین بلغت عند میخائیل نعیمۀ 74 % بینما بلغت عند طه حسین حوالی 67 %. و قد تضمن البحث تحلیلا لهذه النتائج.
و البحث بذلک هو محاولۀ متواضعۀ فی میدان علم الأسلوب الإحصائی و هو أحد المجالات الّتی تناط بها
الآمال لإقامۀ الدرس الأدبی علی أسس علمیۀ منضبطة.
تنوع واژگان شاعر یا ادیب یکی از بارزترین ویژگی های سبکی او می باشد که بر روش وسبک او دلالت دارد و نشانگر نوع نگارش واژگان و جملات توسط وی می باشد، به همین دلیل انتظار می رود که بررسی فراوانی کلمات و واژگان درنمونه های ادبی منجر به شناخت
یکی از مهم ترین ویژگی ها و نشانه های ممتاز یک سبک و در واقع سبک شناسی ادیب شود. فراوانی واژگان در واقع یکی از ویژگی های سبکی فرد است که می توان از طریق بررسی و ارزیابی آن در چند نمونه از متون موردی به آن پی برد و و با انجام شیوه های آماری در این
متون به ارزشیابی سبک شناسانه آن اعتبار بخشید. این مساله از طریق پاسخ به دو سوال مهم و اساسی حاصل می شود:
اول: کدامیک از متون و نمونه های مورد بررسی در صورتی که با یکدیگر مقایسه شوند،
دارای تنوع و فراوانی واژگانی تقریبی بیشتری هستند؟
دوم: نویسنده چگونه از ویژگی تنوع و فراوانی واژگان در ساخت و نگارش متن خود بهره
می گیرد؟
هدف از این پژوهش ارائه یک چارچوب نظری برای یکی از روش های کاربردی در ویژگی تنوع واژگانی فرد است که به بررسی تطبیقی بخش هایی از آثار طه حسین، میخائیل نعیمه و جبران خلیل جبران می پردازد.
پس از ارائه روش و معیار ارزیابی سبک شناسی آماری و روش های اجرایی آن در نمونه های مذکور به نتایج زیر رسیدیم: درصد تنوع واژگانی جبران خلیل جبران 43 % بود این در حالی بود که این مقدار در اثار میخائیل نعیمه و طه حسین به نوبت 40 % و 32 % بود. همچنین این پژوهش
نشان داد که میزان ارزش میانگین تنوع و فراوانی واژگان جبران خلیل جبران 84 % است در حالی که این میزان در اثار میخائیل نعیمه و طه حسین به ترتیب به 74 % و 67 %می رسد.
Literary and critical studies in the late nineteenth century and the beginning of the twentieth century have changed into an independent discipline which is called stylistics. Stylistics applies the linguistic principles and methods to the study of the literary styles in an objective way. The diction of the poet is one of the most distinguished features of his style, which not only reflects his method and style but also the kind of sentences he writes. Therefore, it is expected that the study of the frequency of the words and diction in literary works indicates one of the most important features and distinguished qualities of the style. The researchers have attempted in this article to show which of the texts and samples studied have more variety of diction and how the writer has
used the variety of diction in his work. The researchers also try to offer a theoretical framework for the study of the variety of an author’s diction, in the case of this study the selected works of Taha Hussein, Michael Naemah and Jubran Khalil Jubran. The study in this research is based on statistical stylistics. Following the selection of samples of texts and explaining the methods of evaluating the literary styles and analysis of the sample texts, the following results were achieved: the frequency of the variety of diction of Jubran Khalil Jubran was 33%, in Mikhael Naimah 40%, and in Taha Husein 32%. Moreover, this research shows that the average percent of the frequency and variety of diction in Jubran Khalil Jubran was 84% while this in Michael Naemah and Taha Hussein
was respectively 74% and 67%.