Abstract:
آثار دکتر شهیدی (1297-1386ش) نشان می دهد نسبت به پژوهش درباره امامان علاقه بسیاری داشته است. از این میان، به امام علی بن الحسین توجه ویژه ای نشان داده، به طوری که هم در جوانی و هم در سالمندی به آن حضرت پرداخته است. روش وی در پژوهش تاریخ اسلام وزندگانی ائمه انتقادی تحلیلی است و اسناد و متن سند، هر دو مورد توجه او بوده است. در مقاله حاضر، نقدها و تحلیل های دکتر شهیدی بر برخی نظرات در باره امام چهارم بررسی شده است. به این منظور ابتدا آثار ایشان درباره امام سجاد، سپس منابع مورد استفاده و آن گاه نقادی ها و تحلیل های ایشان را مطرح می کند؛ در ادامه، روش تحقیق دکتر مورد توجه قرار می گیرد. به نظر می رسد دکتر شهیدی در قسمت اول زندگانی امام علی بن الحسین (تا قیام عاشورا) با دقت و فرصت بیشتری نسبت به بعد از آن، به نقد وتحلیل پرداخته است و زندگانی و سیره امام پس از عاشورا به روش دکتر شهیدی هنوز به بررسی نیاز دارد.
The works of Dr. Shahīdī (1297-1386 sh/1918-2007) indicate that he had been much interested in research concerning the Imams (A.S.). Among others، his special interest was for Imam ‘Alī b. al-Ḥusayn (A.S.) to the extent that he used to address him both in his youth and old age. His methodology in researching the History of Islam and the life of the Imams (A.S.) is critical-analytical and both the chains of transmission (isnād) and the texts of the sanad were of interest to him. This article studies Dr. Shahīdī’s critiques and analyses concerning the fourth Imam. To this end، the article first touches upon his works on Imam al-Sajjād (A.S.) and then addresses his critiques and analyses and finally deals with Dr. Shahīdī’s research methodology. It seems Dr. Shahīdī has reviewed and analyzed the early parts of the life of Imam ‘Alī b. al-Ḥusayn (A.S.) [up to the Āshūrā uprising] more accurately and extensively than the later parts of his life. The life and sīra of the Imam after Āshūra by Dr. Shahīdī’s method seems to require further examination.
Machine summary:
به طور کلی دکتر شهیدی ضمن آگاهی از نوشتههای شرقشناسان و با عنایت به اینکه روش غربیان در تحلیل مسائل تاریخی دقیق تر از روش بعضی از مورخان گذشتة مشرق زمین است، در نوشتههای متاخر خود تاکیدی بر آثار شرق شناسان ندارد و معتقد است اگر مطلبی در کتابهای شرق شناسان دیده میشود که در هیچ یک از منابع قدیم چون آثار بلاذری، ابن اسحاق، ابن هشام، طبری و عالمانی چون مرحوم کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی نیامده، آن را نباید پذیرفت، با این توجیه که چه بسا مدرکی دارند که در اختیار ما نیست، یا دستکم باید در درستی آن تردید کرد؛ زیرا تاریخ صدر اسلام چون تحقیق دربارة تمدن سبا وحمیر یا خواندن سنگ نبشتههای عصر هخامنشی یا پژوهش دربارة تحقیقات علمی قرن نوزده و بیست میلادی نیست که بگوییم غربیان شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، ص52.
د - ادامة روایت را که میگوید: علی بن الحسین، ابن الخیرتین است نیز نقد میکند؛ زیرا این روایت برگزیده خدا از قوم عرب را بنی هاشم و از عجم را فارس عنوان میکند و دکتر شهیدی بیان میدارد که این سخن با روش امام زینالعابدین که کنیزی را به همسری گرفت و معتقد بود «خداوند هر پستی را با اسلام محو میسازد» و به این خاطر مورد سرزنش عبدالملک قرار گرفت، همخوانی ندارد.
مطلب بعدی کتاب زندگانی علی بن الحسین، اشعاری است که به امام نسبت دادهاند در بین راه کوفه به شام میخواند و دکتر شهیدی از نظر سبک اشعار ومعانی آن تردید دارد و تحلیل میکند بعید نیست یکی از شاعران دوستدار خاندان رسول و دشمن خاندان ابوسفیان آن را سروده باشد.