Abstract:
این نوشتار، وکیع بن جراح، از سران اهل سنت، و برخی از آرای باطل و فتاوا و روایات نادرست او را به نقد کشیده و به این نتیجه دست یافته که این فرد، نظیر بسیاری از برجستگان سنی مذهب، مخالف و معارض ائمة هدی× بوده و به نفع دشمنانشان رفتار میکرده است. این رویکرد، دقیقا خلاف قرآن و سنت و سیرة نبوی در احترام و بزرگ داشت مقام علمی و معنوی اهلبیت× است. منشأ اصلی و بنیادین معارضة او با خاندان پیامبر را باید در فضای مسمومی که بنیعباس - در ادامة روند بنیامیه - ایجاد کرده بودند، جستوجو کرد. در این فضای غبارآلود، اهلبیت و دوستانشان در شدیدترین تنگناها قرار گرفته و به شدت کنترل میشدند، ولی دشمنانشان در رفاه بودند، با خیالی آسوده میزیستند و به هر کجا که تمایل داشتند، رفت و آمد میکردند. در این مقاله، به علل و عوامل نصب و دشمنی با اهلبیت^ نیز اشاره شده است.
Machine summary:
"ماجرایی از وکیع هنگام مریضی وی - که ظاهرا منجر به مرگش شد - نقل شده که نمایانگر عشق و علاقة او به سفیان ثوری - از مخالفان جدی اهلبیت^ - است؛ شخصیتی که مدرسه و مکتب فقهی جداگانه و مستقلی از اهلبیت داشته است: علی بن عثام گوید: مرض وکیع بن الجراح فدخلنا علیه نعوده، فقال: ان سفیان الثوری اتانی فبشرنی بجواره، فانی مبادر الیه (ابن عساکر، همان: 63/ 104).
مالک در این عقیده از عبد الله بن عمر پیروی کرده بود که میگفت: کنا نقول علی عهد رسول الله: ابو بکر ثم عمر ثم عثمان ثم نسکت (بخاری، التاریخ الکبیر بیتا: 1/ 49؛ 2/ 13؛ ابن عساکر، همان: 30/ 343 و 344؛ 39/ 161).
این گزارش مسلما جعلی است؛ چرا که از شخص عایشه نقل شده است: «کان رسول الله| اذا اراد ان ینام و هو جنب توضأ وضوءه للصلاة» (ابن ماجه، سنن ابن ماجه بیتا: 1 / 193).
ابن دمیاطی در دنبالة سخن خویش میگوید: والذی یدل علی کونه من اتباع ابیحنیفة انه کان یری شرب النبیذ مباحا (ابن دمیاطی، همان: 2/ 104)؛ یعنی مطلبی که دلالت میکند وکیع از اصحاب ابوحنیفه بود، این است که وکیع اعتقاد داشت نوشیدن نبیذ مباح است.
اسحاق شگفت زده پرسید: این چه کاری است؟ وکیع گفت: اگر نبیذ را افزون کنی، ما هم به دانش تو اضافه میکنیم (رک: ابن دمیاطی، همان: 2/ 105؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء: 9/ 150)."