Abstract:
در مقاله حاضر سعی شده است نشان داده شود ادبیات داستانی نوین ایران از ادبیات داستانی جهان تاثیر پذیرفته است. با مطالعه آثار داستانی معاصر روشن می شود که ایرانیان پس از آشنایی با آثار ادبی مدرن دنیا، تحت تاثیر شیوه ها و مکاتب ادبی جهان قرار گرفتند. بنابر برخی ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک، تاثیرپذیری داستان نویسان ایرانی از آثار ادبیات روسیه، بیش از سایر کشورها بوده است. مولفان با انتخاب داستایوسکی و ساعدی ـ به عنوان دو داستان نویس و نماینده دو فرهنگ و از دو زمان متفاوت ـ نتیجه می گیرند که نویسنده روس چگونه بر سبک نویسنده ایرانی اثر گذاشته است. در این مقاله تلاش شده است برخی شباهت ها و تفاوت های این دو نویسنده در سبک و شیوه کار و مضامین نشان داده شود.
The present article is an attempt to show that modern story writing in Iran has been influenced by the world dramatic literature. Studying the contemporary stories shows that Iranians have been influenced by worldmethods and literary schools. For certain political and ideological reasons these influences have mostly been from the works of Russian literature. The article explores the works of Fyodor Dostoyevsky and Gholam Hussein Saedi as the representative story writers of two different cultures and from different times to conclude how the Russian writer has influenced the iranain one.
Machine summary:
"بهدلیل گرایشهای حزبی و سیاسی چپگرا،مترجمان زیادی،هر روز آثار فراوانی از ادبیات روسیه را ترجمه و وارد بازار نشر میکردند؛اما ساعدی به دلیل تواناییاش در نمایش تضادهای درونی و توصیف حالات روحی و روانیانسان،به داستایوسکی شباهت زیادی دارد و متأثر از او است.
در داستان کوتاه«گدا»،نویسنده به سراغ زندگی پیر زن گدایی میرود که به شمایل گردانیدر شهر مشغول است و کفن خود را نیز،همهجا به همراه دارد و از طریق این داستان تلخ،فقرو فلاکت قشر گستردهای از جامعه نشان داده میشود: اول حرم حضرت معصومه را زیارت کردم و بعد بیرون در بزرگ حرم،چار زانو نشستم 1.
در داستان کوتاه«گدا»،نویسنده به سراغ زندگی پیر زن گدایی میرود که به شمایل گردانیدر شهر مشغول است و کفن خود را نیز،همهجا به همراه دارد و از طریق این داستان تلخ،فقرو فلاکت قشر گستردهای از جامعه نشان داده میشود: اول حرم حضرت معصومه را زیارت کردم و بعد بیرون در بزرگ حرم،چار زانو نشستم و صورتمو پوشوندم و دستمو دراز کردم طرف اونایی که برای زیارت خانوم میانومدند.
(سیمونز،1379:240) اینگونه داستان استخدام دختری تندنویس برای نوشتن رمان قمارباز در 26 روز مانده به آن مناطق و آشنایی بیشتر با مردم و منطقه،به نگارش این اثر دست زده است: بلند شدند و راه افتادند،لب دریا که رسیدند،جهاز نزدیکتر آمد،طوری که با ساحل چندقدم بیشتر فاصله نداشت.
غلامحسین ساعدی در پیروی از مکتب رئالیسم و انتخاب شخصیتهای معمولی ازمیان مردم عادی جامعه،تحلیلهای روانشناسانه در داستان،مشاهدۀ دقیق و سفر براینوشتن داستانهای واقعگرایانه،پرکاری و شتابزدگی در کار،توجه به قشر کارمند،نحوۀ شخصیتپردازی و عدم قهرمانپروری و بهکارگیری زبان به عنوان ابزاری برای انتقام مفهومبه داستایوسکی شباهتهای زیادی دارد."