Abstract:
در این مقاله به رابطه مقوله های شناخت و بینش با عین و ذهن در مثنوی پرداخته شده است. انگیزه انتخاب این موضوع تشکیک مولانا در تطابق عین و ذهن است و این خود یکی از اشتراکات او با فیلسوفان است؛ به همین دلیل، در بخشی از مقاله دیدگاه برخی از فیلسوفان درباره توانایی انسان در شناخت حقیقت به اختصار بررسی شده است. از دید مولانا امکان شناخت حقیقت به وسیله چشم حس، غیر ممکن است. او عوامل گوناگونی را بر بینش و شناخت انسان موثر می داند؛ عواملی چون تقدیر، نفس و انواع تمایلات درونی، شیطان، تغییر ناشی از زمان، تقلید و...؛ اما از تاثیر ذهنیات بیش از دیگر موارد سخن گفته است. پرداختن به عوامل مخل دید در مثنوی لزوما برای رسیدن به تطابق میان عین و ذهن نیست، بلکه برای رسیدن به بینشی از گونه ای دیگر است؛ بینشی که خود طریقی بکر و فراتر از دریافت عقلی است که تنها معتقدان آن را درک می کنند. در این بینش فرد باید بتواند به مقام آخر بینی برسد و هستی حقیقی را در ورای جهان نمودها مشاهده کند.
Machine summary:
تا کنون تحقیق مستقلی تحت عنوان «رابطۀ عین ، ذهن و بینش در مثنوی » صورت نگرفته است ، اما در آثـاری که به فلسفه یا جهان بینی مولانا توجه کرده اند، این عناوین نیز مطرح شده اند.
تفاوت این مثال با مـوارد قبـل در ایـن است که در موارد قبل ، برداشت حاصل از ذهنیت بیننده دربارة شی ء برون از ذهن ، قابل قبـول نیسـت ، امـا نـوع نگاه مجنون معمولا درست پنداشته می شود، هرچند که این نیز متأثر از محتوای ذهن است : گفـــت لیلـــی را خلیفـــه کـــان تـــویی کــز تــو شــد مجنــون پریشــان و غــوی از دگــر خوبــان تـــو افــزون نیســـتی گفـت خـامش چـون تـو مجنـون نیسـتی (همان /٤٠٧/١ـ٤٠٨) این تمثیل می تواند مثال خوبی برای تأیید زوایای مختلف دید باشد و نیز به مخاطب نشان مـی دهـد کـه اگـر از زاویۀ دید خاصان (مجنون صفتان و عاشقان ) به مسأله بنگرد، می تواند اولیا را در کنار خود ببیند و هدف مولانـا هـم از طرح آن همین بوده است ؛ اما نگاه متفاوت مجنون و خلیفه ، این سؤال را نیز ایجاد می کنـد کـه انسـان هـا چگونـه می توانند در مورد حقیقت چیزی ، مثلا زیبایی ، به اتفاق نظر برسند؟ زیرا هـر کـس از منظـر خـود مـی نگـرد و اگـر چنین باشد، باید اقرار کنیم که هر کس به تناسب موقعیت ، دانش و آگاهی خود، شناختی متفـاوت دارد و بـه خـاطر داشتن آن شناخت متفاوت ، نمی توان کسی را نکوهش کرد(٣).