Abstract:
قصه های عامیانه همچون اسطوره ها و داستان های رمزی قابلیت زیادی برای رمزگشایی دارند. حاتم نامه ها که در حدود قرن دهم و یازدهم در ایران رواج داشته اند نیز از قصه های عامیانه اند و بخشی از آنها، روایت «حمام بادگرد» است که گذر قهرمان را از دهلیز حمام و ورود وی به دنیای ناخودآگاهی، در بر می گیرد. در این جستار این روایت با رویکردی روان شناختی- اسطوره شناختی و از نظرگاه جوزف کمپبل و کارل گوستاو یونگ تحلیل شده است. حاتم در این داستان برای درک خویشتن، تمامی مراحل سلوک آیینی را با شناخت آنیما، قبول دعوت او برای سفر به ناخودآگاه، دریافت راهنمایی های پیر خرد و مبارزه با جنبه های متعدد سایه خود طی می کند و با خروج نمادین از حمام بادگرد، مراحل تشرف را می گذراند و با گذر از آب به تولد دوباره می رسد. وی پس از رسیدن به بیابان ناخودآگاهی، با نابودی طوطی سخنگوی درون (عقل منفعت طلب)، الماس درون خویش را می رهاند.
Folk tales، similar to myths and mystic tales، are very rich for their capacities to be deciphered. The stories known as Hatem Name are among the folktales، and one of which called Hammam-e Badgard (Ventilated Bath) is studied in this article following the combined psychological- mythological perspective of Jung and Campbell. This story narrates the mystic journey of the protagonist، Hatem. He goes through all stages of the ritual conduct starting with accepting of anima and entering to the World of Unconsciousness، being instructed by the Wise Old Man، struggling with the different aspects of his Shadow، and finally going out of the bath، taking the steps of Initiation، crossing the Water and being reborn and reaching the Unconscious Abyss to kill his Inside Parrot، which is a symbol for Utilitarian mind and discovering one’s Substantial gem.
Machine summary:
حاتم در ايـن داستان براي درک خويشتن ، تمامي مراحل سلوک آييني را با شـناخت آنيمـا، قبـول دعـوت او براي سفر به ناخودآگاه ، دريافت راهنمايي هاي پير خرد و مبارزه با جنبه هاي متعدد سـاية خـود طي مي کند و با خروج نمادين از حمام بادگرد، مراحل تشرف را مي گذرانـد و بـا گـذر از آب بـه تولد دوباره مي رسد.
در اين روايت که شامل هفـت سـير حـاتم بـراي گره گشايي از هفت راز نمادين نزد ملکه «حسن بانو» اسـت ، قهرمـان در جريـان گـذر از اتفاقاتي رازآلود و سمبليک ، پس از ديدار مرد روحاني و طلسم چشمه ، آوردن شـاه مهـره ، کشف راز مردي که از بدي منع مي کرد، گشودن طلسم سـام احمـر و راز مـرد راسـتگو، دريافت راز کوه ندا، آگاهي يافتن به راز مرواريـد و آوردن آن در فراينـدي کـه ريشـه در باورهاي اسطوره اي - روان شناختي دارد، با کشف راز حمام بادگرد بـه سـفر آيينـي خـود پايان مي دهد.
داستان «حمام بادگرد»، به عنوان آخرين مرحله از سفر حـاتم ، روايتـي از قصـه هـاي پريان در فرهنگ کلاسيک فارسي است که با ايده هاي روان کاوي تحليلي يونگ ، بـه ويـژه فرايند فردانيت ، و سفر قهرمان جوزف کمپبل قابل بررسـي اسـت .
٤-١- ديدار با آنيما با توجه به اين قصه و موارد مشابه آن ، سفر بايد توسـط شـاهزاده اي کـه خواهـان وصـال ملکه است انجام شود، اما در اين داستان شاهزاده و قهرمان يک هويت دارند و در اثر يک هم ذات انگاري اسطوره اي ، حاتم بـه جـاي شـاهزاده عمـل مـي کنـد و روان جسـتجوگر و مضطرب او را ظاهر مي نمايد.