Abstract:
مساله «نظم» یکی از بنیادی ترین مسائل بلاغی در نظام بلاغی یونان و روم باستان و جهان اسلام بوده است. این مقاله به بررسی تطبیقی «نظم» در این دو نظام بلاغی اختصاص دارد و می کوشد شباهت ها و تفاوت های آرای بلاغیان مسلمان و بلاغیان غرب را در مورد این مفهوم روشن کند. برای این منظور، در بخش نخست مقاله به تبیین مساله «نظم» در غرب باستان پرداخته شده و از آن جا که سازوکارهای «نظم» به بهترین شکل در اثر دیونیزیوس هالیکارناسوسی(قرن اول پیش از میلاد) با عنوان درباب نظم ادبی نمود یافته، آرای او را به مثابه نماینده دیدگاه های بلاغیان غرب باستان در نظر گرفته ایم. بخش دوم مقاله به مساله «نظم» در جهان اسلام با تاکید بر آرای عبدالقاهر جرجانی(م.471 ه.ق.)- و بخصوص دلائل الاعجاز فی القرآن- او اختصاص دارد. بنا به ضرورت، به آرای دیگر ادبا و متکلمان مسلمان نیز پرداخته شده است. پس از روشن کردن شباهت ها و تفاوت های آرای جرجانی و دیونیزیوس هالیکارناسوسی، نتیجه گرفته ایم که آن چه جرجانی در باب نظریه نظم گفته است، پیش از او به شکلی منسجم تر و عینی تر در آثار بلاغی غرب باستان مطرح بوده و برخی نوآوری های او نیز بیش از آن که به پیشبرد بررسی های ادبی ـ بلاغی یاری رساند، موجبات جمود و ایستایی بلاغت در جهان اسلام را فراهم کرده است.
“Word-order” is one of the most central concepts in ancient rhetoric and Islamic Ilm-al-Balagha. This article attempts to compare this concept in these two rhetorical systems. In the first section، “word-order” as part of a more pervasive concept of “composition” is discussed. Since Dionysius of Halicarnassus’ “On Literary Composition” represents the most comprehensive attitude to “word-order”، most of the first section is devoted to an exposition of this work. The second section is dedicated to the concept of “Nazm” in Islamic rhetoric and its most acknowledged representative، al-Jurjani. After addressing the similarities and differences of the Islamic and Western approaches to this concept، the article concludes that there is nothing original in Jurjani’s views، and all he has said about “Nazm” can be found in a more coherent way in the ancient Western rhetoric. In fact، contrary to what scholars hold about al- Jurjani، his approach not only did not result in the flourishment of the Islamic rhetoric، but also led to its stagnation and ossification.
Machine summary:
"اگرچه لونگینوس علاوه بر «نظم » عواملی چون اندیشة متعالی ، عواطف نیرومند، صناعات و واژه گزینی را نیز در پیدایش شکوه سخن موثر می داند، اما از آن جا که خود بـه صـراحت «نظـم » را برآیند و نتیجة عوامل دیگر قلمداد می کند(همان ، فصل ٨) باید نتیجه گرفت کـه دیگـر عوامـل نیـز در 1 نهایت در خدمت ایجاد تاثیر موسیقایی مورد نظر است .
علاوه بـر ایـن ، دیونیزیوس دیگر مقولات نحوی را نیز همچون قید و صفت و غیره مورد بررسی قرار می دهد و بـا ذکـر نمونه هایی اثبات می کند که هیچ یک از این مقوله ها جایگاه ثابتی در جمله ندارند و تاثیر خاص هر یک به دلیل ترکیب و نظم خاصی است که شاعر یـا سـخنور بـه آن بخشـیده اسـت .
در بلاغت اسلامی نیز تا پیش از جرجانی مفهـوم نظـم عـاملی در جهـت ایجـاد تاثیرات موسیقایی و هماهنگی های لفظی خاص به شمار می رفت و این امر با تصور متکلمان از بلاغت نیز سازگارتر بود؛ به عنوان مثال ، نگاهی به آثار جاحظ ، بخصوص البیان و التبیین نشان می دهد کـه در آثـار او، اصطلاحات «بیان »، «بلاغت » و «خطابه » تقریبا به یک معنا به کار مـی رونـد٦و بـه همـین دلیـل اسـت کـه معیارهای زیبایی شناختی او عمدتا متعلق به حوزة گفتار و معطوف به تـاثیر موسـیقایی سـخن بـر سـامعة مخاطب است ."