Abstract:
یکی از مهمترین جرایم بین المللی که در رویه قضایی دادگاههای کیفری بین المللی رواندا و یوگسلاوی سابق نیز به کرات مورد حکم قرار گرفته است، جرایم علیه بشریت است. در آراء صادره از این دادگاهها، عنصر مادی این جرم، ارتکاب یکی از جرایم پایه، در چارچوب یک حمله گسترده یا سازماندهی شده است که البته برخی دادگاهها، هر دو شرط گستردگی و سازماندهی شده را با هم لازم می دانند و برخی دیگر، با پیروی از حقوق بین المللی عرفی وجود هریک از آن دو را کافی دانسته اند. قربانیان این جرم نیز مطابق رویه محاکم کیفری بین المللی افراد غیر نظامی هستند. این افراد به کسانی اطلاق می شود که هیچ گونه فعالیتی به عنوان نیروهای نظامی در جنگ ندارند و در نتیجه شامل افرادی که از خود دفاع می کنند و یا رزمندگانی که سلاح خود را بر زمین می گذارند نیز می شود. از نظر عنصر روانی نیز لازم است مرتکب جرایم علیه بشریت، علاوه بر قصد ارتکاب جرایم پایه، از وجود حمله گسترده یا سازمان یافته علیه یک جمعیت غیر نظامی، آگاه باشد و نیز بداند که رفتار او قسمتی از چنین حمله ای را تشکیل می دهد.هدف این مقاله، تنویر نحوه تعامل و پیوند آموزه های حقوق بشری و جهت گیری کلان سیاست جنایی امنیت مدار در افق پارادایم های کلان حقوق بین الملل می باشد. اعتبار و مدخلیت داشتن اصول و آموزه های حقوق بشری در عرصه مدیریت نظام اجتماعی و تنصیص مراتب قانونی و جنایی جامعه، گزاره ای انکار ناپذیر است و سیاست جنایی هم ضروری ترین سیاست عمومی اتخاذی در هر اجتماعی می باشد که حسب هژمونی قدرت دولت ممکن است ذاتی سراسر دمکرات و هم سوی با قواعد حقوق بشری و یا هویتی امنیت مدار و تهاجمی و معارض با حقوق بشر به خود بگیرد. لذا شناخت و معرفی هارمونی و نحوه مواجهه و برهم کنش این دو روایت در راستای مدیریت هر چه مطلوب تر نظام هنجاری جامعه و تحکیم قلمرو نظام حقوقی حاکم بر آن می تواند بسیار راهگشا باشد. مع الوصف، در این مقال به این مهم خواهیم پرداخت و به منظور شفاف سازی هر چه بهتر بازخورد و بسامد قانونی موضوع، نظری اجمالی بر قانون میهن پرستی آمریکا مصوب 2001 خواهیم افکند و فراسوهایی از رئالیسم جنایی و حقوق بشر را در سایه آن معرفی خواهیم نمود.
Machine summary:
"بر همین اساس آراء بین المللی تاکید کرده اند که برای تحقق عنصر روانی جرایم علیه بشریت لازم است که مرتکب قصد ارتکاب جرایم پایه را داشته باشد و همچنین بداند که یک حمله به یک جمعیت غیر نظامی وجود دارد و رفتار وی بخشی از آن حمله را تشکیل می دهد؛ اما آگاهی از جزییات حمله داخل در عنصر روانی جرم نیست و لازم نیست مرتکب در اهداف و انگیزه های حمله نیز سهیم باشد(Blagojevic, Op. Cit, P.
دادگاه کیفری بین المللی برای رواندا در قضیه کاییشما و رزیندانا این امر را مورد تصریح قرار داده است:"علم به چارچوب گسترده تر حمله به این معناست که متهم باید بداند که رفتار او بخشی از یک حمله سیستماتیک یا گسترده علیه یک جمعیت غیرنظامی و در تعقیب نوعی از سیاست را طرح را تشکیل می دهد.
1 مطلب دیگری که در مورد عنصر روانی جرایم علیه بشریت باید به آن توجه نمود این سوال است که آیا این جرم به صورت غیر عمدی نیز محقق می گردد و یا اینکه عنصر روانی آن را تنها نیت مجرمانه و عمد تشکیل خواهد داد؟ یکی از حقوقدان برجسته بین المللی در یک نظریه جالب که مورد استناد دادگاه بین المللی رواندا نیز قرار گرفته است، در مورد وجود عمد در جرم نابود سازی 2 به عنوان یکی از جرایم پایه جنایات علیه بشریت چنین اظهار می دارد:" نابود سازی به معنای کشتن عمدی و غیرعمدی است."