Abstract:
نامة باستان، کاملترین شرح شاهنامة فردوسی است که میر جلالالدین کزازی کوشیده است، ضمن پرداختن به مسائلی مانند واژهشناسی، ریشهشناسی، اسطورهشناسی، سبکشناسی و زیباییشناسی، معنای بیتهای مبهم را نیز بازنماید. از دیگرسو، این اثر یک متن ویراسته نیز هست؛ به این ترتیب که کزازی کوشیده است، بر پایة برنوشتهای خالقی مطلق، مسکو، ژولمول، کلالة خاور، دبیر سیاقی و جوینی، به تصحیحی قیاسی دست یازد و بیتها را هرچه فردوسیوارتر برگزیند. البته گاه هم پیش آمده که کزازی، همة برنوشتهای یادشده را کنار گذاشته و خود بنا بر توجیهاتی، واژهای را به متن افزوده است. از آنجا که این اثر در دورههای کارشناسی ارشد و حتی دکتری برخی از دانشگاهها تدریس میشود و یا به عنوان منبعی کمکی، دستمایة دانشجویان تحصیلات تکمیلی قرار میگیرد، نگارندگان برآنند تا در این جستار، برخی از کاستیهای این اثر سترگ را بازنمایند و گره از فروبستگیهای برخی از بیتهای مبهم بازگشایند تا برای شاهنامهپژوهان بیشتر قابل استفاده باشد.
Nameyeh Bastan is the most comprehensive commentary of Ferdowsi’s Shahnameh in which Mir Jalaledin Kazazi has tried to disambiguate the meaning of ambiguous verses besides morphological، etymological، mythological، stylistic and aesthetic issues. On the other hand، this work is an edited text; that is، the author has tried to provide a comparative commentary on the basis of commentaries by other writers such as Khaleghi Motlagh، Moscow، Jul Mol، Kolaleyeh Khavar، Dabir Siaghi and Joveini، and select the verses in a more Ferdowsian manner. Of course، in a number of cases، the author has rejected the mentioned commentaries and he himself added a word to the text on the basis of some justifications. Since this work is taught in MA and even PhD courses of some universities or is used as an auxiliary source by post graduate students، the authors of this article aim to represent some shortcomings of such a great work and disambiguate some confusing verses in order that they are more usable for researchers of Shahnameh.
Machine summary:
اگرچه معنای پیشنهادی کزازی نادرست نیست، اما با توجه به اینکه در بندهش، آشکارا آمده است که: « ضحاک در پادشاهی خود بر زنی جوان دیو برهشت و مردی جوان را بر پری هشت و ایشان زیر نگاه و دیدار او جماع کردند» (دادگی،84:1385)، با توجه به دو بیت سپسین: کجا نامور دختری خوبرویپرستنده کردیش در پیش خویش به پرده درون بود بی گفت و گوینه رسم کیی بد نه آیین کیش (کزازی، 1/ 40) تواند بود که چهار بیت یاد شده موقوفالمعانی و در پیوند با هم به کار رفته باشند؛ به این ترتیب که چنانکه در بندهش نیز بدان اشاره شد، هر وقت ضحاک عزم عیش میکرد، مردی درشت و تنومند را که یارای پنجه در افکندن با دیو بود، به حضور میطلبید و او را در برابر دیدگان خود به گشنی با دختی زیباروی وامیداشت.
دیدگاه کزازی دربارة این بیت، یکسره نادرست است، چراکه مراد از تیغها، دندانهای شکسته شدة اژدها نیست، بلکه تیغها و سنانهایی است که به خنجر وصل شده است و پیشتر از ان سخن رفته است: بدو گفت رو خنجری کن درازز هر سوش بر سان دندان مار ابا دسته بالاش چون پنج بازسنانی بر او بسته چون تیز خار (همان، ج6- 29) ز بلبل شنیدم یکی داستان که برخواند از گفتة باستان (کزازی،6-145) کزازی، بلبل را در معنای پرندة معروف، در نظر گرفتهاند(همان،641)، اما با توجه به اینکه فردوسی در آغاز بسیاری از داستانها، از راویان یاد میکند، بلبل در بیت یاد شده نیز میبایست نام یکی از این راویان بوده باشد، وگرنه داستانی از زبان بلبل(پرندة معروف» شنیدن، در شاهنامه وجهی ندارد؛ لذا چنانکه جلال خالقی مطلق یاد آور شده است، بلبل باید اسم یا کنیة خاص یک راوی در کنار دیگر راویان شاهنامه باشد: « بورا در کتاب خود از یک حماسه خوان ازبکی به نام ارگاش جومن بلبل گزارش می کند که تا پنج نسل شغل خانوادة او حماسه خوانی بوده.