Abstract:
در تعلیم و تربیت فراشناخت به معنی آگاهی فرد از فرایندهای شناختی اش و ارزیابی و نظارت بر تفکر خویش به هنگام حل مساله است. فراشناخت به عنوان راهبردهای برنامه ریزی و تغییر شناخت رابطه ی نزدیکی با حل مساله دارد (نپتریچ و دیگروت، 1990) . تعریف گوناگونی از حل مساله ارائه شده است که یکی از آنها از هپنر ( 1987) است. او حل مساله را مجموعه واکنش های رفتاری، شناختی و هیجانی فرد می داند که در هنگام برخورد با مسائل روزانه و به منظور سازگاری با کنش های درونی و بیرونی بروز می کنند. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین مولفه های فراشناخت و ابعاد حل مساله با بهزیستی روان شناختی در دانش آموزان بود . به این منظور، از بین جامعه آماری دانش آموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان شهر اصفهان، تعداد 97 دانش آموز (50 دختر و 47 پسر ) با دامنه سنی 14 تا 18 سال به روش تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه فراشناخت حالت دانش آموزان (اونیل و عابدی، 1996)، پرسش نامه حل مساله هپنر و پترسون (1982) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف (1989) را تکمیل نمودند. تحلیل یافته ها نشان داد که مولفه های فراشناختی رابطه مثبت و معنادار (در دخترها: 47 / 0 = r ، 001 / 0 > P و در پسرها: 49/0 = r ، 001 / 0 > P ) و ابعاد حل مساله رابطه منفی و معناداری (در دخترها: 72/0- = r ، 001/0 > P و در پسرها 64/0- = r ، 001/0 > P ) با بهزیستی روان شناختی دانش آموزان دارد. تحلیل رگرسیون چند متغیره گام به گام نشان می دهد که از بین مولفه های فراشناختی، آگاهی در دختران وخودبازبینی در پسران و از بین مولفه های حل مساله به ترتیب در دخترها اعتماد به حل مساله و کنترل شخصی و در پسرها سبک گرایش اجتناب، بیشترین توان پیش بینی بهزیستی روانی را داشته است. بر اساس یافته های پژوهش به نظر می رسد دانش آموزان دختری که در هنگام برخورد با مشکلات و تکالیف یادگیری از فرایند تفکر خویش آگاه بوده و همچنین به توان خود در حل مشکلات اعتماد بیشتری دارند و دانش آموزان پسری که به هنگام برخورد با موضوع یادگیری عملکرد خویش را بازبینی و اصلاح کرده و از سبک اجتنابی کمتر استفاده می کنند، احساس سلامت روان بیشتری داشته و سطح سازگاری بالاتری در برخورد با تکالیف از خود نشان داده اند.
Metacognition in education means a person''s awareness of his cognitive processes and monitor and evaluate their thinking during problem solving. Metacognition as planning and cognitive change strategies has is a close relationship with problem solving (Nepetrich & Digrot 1990). Hepner (1987) suggest problem solving as a collection of behavioral، cognitive and emotional reactions of an individual which can be observed in a person’s daily activities and are with the purpose of adjustment with intrinsic and extrinsic stimuli. For this aim، 97 students (14 to 18 years) from Isfahan high school and secondary schools were randomly selected (50 girls and 47 boys) and were given the students’ state meta cognitive inventory (Oniel and Abedi 1996)، the Hepner and Peterson’s problem solving inventory (1982) and Ryff’s scales of psychological well-being (1989). Findings of the study indicated a positive and significant relationship between meta cognitive components and psychological well-being (in girls r=0.47، P<0.001and on boys: r=0.49، P<0.001) on the one hand and a negative and significant relationship between the dimensions of problem solving and the students’ psychological well-being (in girls: r=-0.72، P<0.001and in boys: r=-0.64، P<0.001). the stepwise multiple regression analysis awareness in girls and self- checking in boys in meta cognitive components and trust in problem solving and personal control in girls and avoidance tendency style in boys in problem solving components could best predict the psychological well-being of the students. It is concluded that the girls students with higher self-meta cognitive awareness and higher trust in their problem solving process and boys student with conscious correction، and less avoidance strategies have higher feelings of wellbeing and adjustment in dealing with different tasks.